جملات زیبا
دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطرکسانی که شرارتها را می بینند و کاری درمورد آن انجام نمی دهند.*
انیشتین
بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی......
نلسون ماندلا
یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را
مثل : بابا، مامان، پدربزرگ....
مرد به این امید با زن ازدواج میکند که زن هیچگاه تغییر نکند ، زن به این امید با مرد ازدواج میکند که روزی مرد تغییر کند و همواره هر دو ناامید میشوند.
\"آلبرت انیشتین\"
رواننژندها توی آسمان، قصرها میسازند. روانپریشها توی آنها زندگی میکنند. روانپزشکها میروند اجارهها را میگیرند.
جملۀ «نگران نباش، درستاش میکنیم.»، از مقدسترین عباراتِ دنیاست. فکر میکنم کسانی که روزی این جمله را از کسی میشنوند، جزء آدمهای خوششانس دنیا به حساب میآیند. «نگران نباش، درستاش میکنیم.»
خود فریبی به این صورت بیان شده است که انگار روی وزنهای ایستادهاید تا
خود را وزن کنید، در حالی که شکمتان را تو دادهاید.
چارلز استیون هامبی
من کیستم
داستان
من کیستم؟داستان یک دختر آمریکایی
به آنا گفتم:”می دونی یه آگهی در خواست کار تو اداره بود. فکر کنم، هنوزم کسی را نپذیرفته باشن. پاره وقته، دقیقا ساعت هایی که منم کار می کنم. منشی اون بخش می خواد، زودتر از اداره بره تا وقت بیشتری را با بچه هاش بگذرونه.” آنا جوری به من خیره شده بود، انگار بهش پیشنهاد یه میلیون دلار داده بودم.
-واقعا؟!شوخی که نمی کنی؟! اگه باشه، به نظر عالی می رسه!
بانی با آرنجش زد بهم و گفت:”چرا هیچ وقت تا حالا به من راجع به این شغل چیزی نگفتی؟”
- تو که شغل داری بانی.
- آره، ولی نه به خوبی این کاری که می گی.
بهش نگاه کردم و گفتم:”خوب، تو هیچ وقت نگفتی که می خوای کار تو عوض کنی.”
با خونسردی نگاهش کردم و گفتم:”من فکر می کردم، از این که با جنی یه جا کار می کنی، خوشحالی. تازه…”برگشتم، دوباره به آنا نگاه کردم:”آنا، کلاس های مورد نیاز شو قبول شده.”
آنا داشت از خوشحالی بال در می آورد. باید، اضافه کنم که یه کوچولو دلم خنک شد، وقتی اشاره کردم که بانی و جنی، یه جا کار می کنن. (خیلی خوب ، خدایا منو ببخش!)
آنا گفت:” کتلین، واقعا فکر می کنی شانسی دارم؟”
- نمی دونم، چراکه نه؟
بعد هم ازش پرسیدم، آخرین کلاسش ساعت چنده و معلوم شد، اونم مثل من ساعت پنجم کلاسش ساعت آخرشه. برای همین بهش پیشنهاد کردم که با من بیاداداره و یه نگاهی به آگهی بندازه. خوشبختانه، آنا همیشه لباسای خوبی تو مدرسه می پوشه. خوب یه جورایی زیادی مرتب بود و نسبت به سلیقه من یه کم قدیمی و جدا از مد روز بود. فکر کنم بعضی از بچه ها شاید فکر کنن که آنا یه کم فناتیکه، ولی من نظرم اینه که لباساش بهش میان و خیلی هم برای رفتن به سر کار لباسای مناسبی بود.
وقتی به دفتر رسیدیم، آنا رو به ریتا معرفی کردم. بعد همه دور و بر را بهش نشون دادم. آخر هم بردمش طبقه بالا تو قسمت کارکنان. اونجا بود که فهمیدیم،نه تنها می تونه فرم پذیرش را پر کنه بلکه زمان مصاحبه هم می تونه داشته باشه. چه جالب!بعد هم تصمیم گرفت، یه کم، تو لابی وقت بگذرونه. (تکلیف ها شو انجام بده) تا من کارم تموم بشه و برسونمش خونه.
وقتی نزدیکای محله شون شدیم، ازم خواست که پایین آپارتمان پیاده ش کنم. گفت که فقط می ره بالا و برای بازی بسکتبال لباسش را عوض می کنه. اگر اشکالی نداره، همین پایین منتظرش بمونم. منم بهش گفتم که اشکالی نداره. شک هم نکردم. شاید نمی خواد من جایی را که زندگی می کنه ببینم. لحظه کوتاهی، فکرم، مشغول شد. یادم اومد، بعد از دوستی با بانی، او هم اجازه داد خونه اش راببینم. نمی دونستم چطور به آنا بگم که من به این مسائل عادت دارم. در نتیجه سری تکان دادم ودهنم را بسته نگاه داشتم.او رفت تا لباسش را عوض کنه.
من كیستم ؟
انشاء
من كیستم؟ این سؤالی است كه ذهن هر فردی، به ویژه جوانان و نوجوانان ، را به خود مشغول می دارد و به دنبال همین سؤال است كه در جستجوی خویشتن و كسب هویت تلاش می كند. البته این سؤال به یك باره در نوجوانان بروز نمی كند، بلكه ریشه آن در دوران طفولیت وجود دارد و فرد در جریان رشد، به تدریج وجود خود را از دیگران متمایز می سازد.
هویت یابی در دوران نوجوانی به موازات رشد فیزیكی، شناختی، عاطفی و اجتماعی اهمیت خاص می یابد. بسیاری از نوجوانان با شور زیادی از خود سؤال می كنند كه جایگاه اجتماعی من كجاست؟ شغل آینده من چیست؟ رشته تحصیلی من چه خواهد بود؟ سرانجام با چه كسی ازدواج خواهم كرد؟ و نهایتاً ارزشهای اخلاقی و فلسفی من چه خواهند بود؟
انتخاب این راهها و ارزشها بر عهده كیست و چه كسی مسئول شناساندن راه درست زیستن به نوجوانان است؟ جوابگویی به این سؤالات بیش از پیش رسالت والدین، مربیان و به ویژه مشاوران و مسئولان فرهنگی جامعه را نشان می دهد.
شرح و بیان موضوع
هیچ چیز در دنیا برای نوجوان و جوان به اندازه ی سؤالاتی كه به هویت او مربوط می شود، نگرانی و دلواپسی ایجاد نمی كند. این كه او به گمان خویش، چگونه انسانی است و درباره استنباط دیگران درباره خود چه احساسی دارد، او را برای «تسلط بر خود» به تلاش وا می دارد. یك روانكاو آمریكایی به نام اریكسون می نویسد: «معرفت هر فرد نسبت به خود منوط به این است كه تصویرهایی كه او از خود دارد و چهره ای كه دیگران از وی ترسیم می كنند، كدام زودتر در ضمیر او جایگزین می شود.» غرور و حساسیت جوانان و همچنین سنگدلی ظاهری آنان نسبت به امور و ارزشها و بی پروایی آنان در انتقاد ، به همین موضوع بستگی دارد.
به اعتقاد \"جیمز مارسیا\" هویت ، یك نوع سازمان درونی خودجوش و پویاست كه از انگیزه ها، توانایی ها، باورها و تجارب گذشته فرد نشأت می گیرد. وی چهار نوع هویت را به شرح ذیل از هم متمایز كرده است.
1-هویت كسب شده: این گروه از جوانان، بحران هویت را با موفقیت پشت سرگذاشته و نسبت به اهداف معینی، تعهدات لازم را در خود ایجاد نموده اند. این گروه معمولاً انعطاف پذیرند و با فكر و درایت عمل كرده و از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند.
2-هویت پیش رس: این گروه بدون داشتن تجربه بحران نوجوانی، نسبت به اهداف خاصی كه دیگران و به ویژه والدین از قبل تدارك دیده اند، احساس تعهد پیدا كرده اند. مثلاً انتخاب رشته ی تحصیلی ، نوع شغل ، همسر و حتی سبك زندگی آنان توسط دیگران تعیین شده است. آنان معمولاً انعطاف ناپذیر و معتقد به اعتقادات خانوادگی و مرسومات و قوانین اجتماعی بوده و از مراجع قدرت پیروی می كنند.
3-هویت خویشتن یاب: این گروه در جهت كسب هویت تلاش كرده و همواره در حالتی دوگانه و متعارض به سر می برند. معمولاً مضطرب ، پر حرف و رقابت طلب هستند و با والدین غیر همجنس رابطه نزدیكی دارند.
4-ابهام هویت: این گروه هیچ نوع بحرانی را تجربه و یا سپری نكرده و در عین حال برای دستیابی به اهداف خاصی هم احساس تعهد نمی كنند و روی هم رفته افرادی بی خیال، سطحی و ناخرسند و تنها هستند.
اریكسون كه نام او با «هویت یابی» در دوره نوجوانی تداعی می شود، معتقد است كه عمده ترین تكلیف یك نوجوان حل بحران «هویت در برابر سردرگمی نقش» است و برای رسیدن به هویتی كم و بیش با ثبات، نوجوان باید نیازها و آرزوها و توانایی های خود را به شكل تازه ای سازمان دهی كند تا از طریق آن بتواند خود را با انتظارات موجود در جامعه وفق دهد. اریكسون بر این مسئله تأكید می كند كه طرد شدن از طرف دیگران یا اجتماع ممكن است باعث شود كه نوجوان نتواند در خود احساس هویت پیدا كند.
در دوره خویشتن یابی، نوجوان خود را مكـّلف می بیند تا به اهداف خاصی، صادقانه تعهد سپرده و به آنها وفادار بماند. شاید به همین دلیل است كه نوجوانان در بسیاری موارد تمایل به عضویت در گروههای خاص، مسلكهای ویژه، مُدهای متنوع یا پیوستن به گروههای همسالان دارند.
من کیستم
مقدمه
یكی از مهمترین جنبه های تحول در دوران نوجوانی رشد اجتماعی است كه با نیاز نوجوانان به كسب هویت ارتباط مستقیم دارد. هر چند هویت یابی از سنین كودكی آغاز می شود، ولی در دوران نوجوانی تشدید می گردد. به طوری كه اریكسون مهمترین بحران نوجوانی را هویت در برابر سردرگمی نقش نامیده است.
به اعتقاد وی حل موفقیت آمیز بحران به شكل گیری وفاداری، یعنی نوعی حس اعتماد به خود و دیگران می انجامد. برای حل موفقیت آمیز این بحران و شكل دادن به هویت خانواده، جامعه (نهادها، مدارس، رسانه های گروهی) نقش اساسی خواهد داشت. جوانان با هویت، جامعه ای با هویت ، و جامعه ی با هویت ، جوانان با هویت خواهد داشت كه نتیجه ی آن جامعه ای سالم، پویا و به دور از هر گونه سردرگمی و بزهكاری و ... خواهد بود. به امید چنین روزی.