loading...
پیران فایل
پروپوزال و پایان نامه همه رشته ها
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
فعالیت های کلاس دهم تصویر سازی مدرسه شهید فهمیده+برنامه امتحانات هنرستان شهید فهمیده 20 2440 admin_piranshahrnet
نمرات (درس excel) آخرین ویرایش + مستمر 0 807 admin_piranshahrnet
نمره اطلاعات و ارتباطات آخرین ویرایش نوبت اول+ مستمر 8 1459 admin_piranshahrnet
دانلود کتاب.... و بررسی روشهای نفوذ به وب و تامین امنیت آن(نویسنده محمود عبدالهی) 0 957 admin_piranshahrnet
فروشگاه مقالات و پروژه های دانشجویی و دانش آموزی فعال می باشد 0 933 admin_piranshahrnet
گالری تصاویر مدرسه شهید فهمیده پیرانشهر 0 990 admin_piranshahrnet
نمرات (درس مفاهیم پایه + نمره امتحان) آخرین ویرایش + مستمر 4 1225 admin_piranshahrnet
خالیدنجمی ریس کمیسون فرهنگی واموزش عالی:جامعه توسعه یافته نیازمندمعلمان باانگیزه است 0 926 admin_piranshahrnet
نمرات (درس word) آخرین ویرایش نوبت اول + مستمر 0 911 admin_piranshahrnet
نمرات (درس پاورپوینت) آخرین ویرایش + مستمر 0 783 admin_piranshahrnet
نمرات (درس سیسم عامل) + مستمر 0 758 admin_piranshahrnet
​روش محاسبه نمرات (درس مفاهیم پایه) 0 859 admin_piranshahrnet
محمود عبدالهی بازدید : 19810 پنجشنبه 13 اسفند 1394 نظرات (1)

داستانی جالب در مورد تفکر نقادانه

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند . اما این کار خیلی سخت بود .تنها پسرش که می توانست در این کار به او کمک کند زندانی بود.پیرمرد نامه ای به پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :(( پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم .من نمی خواهم این مزرعه رو از دست بدم چون مادرت کاشت محصول در این مزرعه را دوست داشت اما افسوس که برای کار در این مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم اگر تو اینجا بودی مزرعه را برایم شخم میزدی. دوستدارت . پدر.))

چند روز بعد پیرمرد این تلگراف را از پسرش دریافت کرد:پدر جان به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن من در آن جا جسد کسی را پنهان کرده ام. ساعت ۴ صبح روز بعد ۱۲ نفر از ماموران ( اف بی آی ) و عده ای از افسران پلیس محلی از راه رسیدند و تمام

 

مزرعه را کندند بدون این که جسدی پیدا کنند. پیرمرد بهت زده نامه ی دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده است.پسرش پاسخ داد: پدر برو سیب زمینی هایت را بکار.این بهترین کاری بود که از راه دور می توانستم برایت انجام دهم ..

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط محمد در تاریخ 1396/10/26 و 19:08 دقیقه ارسال شده است

شکلکعالی بود چه پسر زرنگی ماشاالله


کد امنیتی رفرش
درباره ما
پایان نامه ، پروپوزال و مقالات دانش آموزی و دانشجویی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    میزان رضایت شما از سایت؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1787
  • کل نظرات : 85
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 396
  • آی پی امروز : 340
  • آی پی دیروز : 347
  • بازدید امروز : 992
  • باردید دیروز : 886
  • گوگل امروز : 88
  • گوگل دیروز : 84
  • بازدید هفته : 6,169
  • بازدید ماه : 23,353
  • بازدید سال : 248,153
  • بازدید کلی : 2,790,872