تأملی در «رابطه حقوق و عدالت» با تأکید بر حقوق اسلام
عدالت از نخستین و اصلیترین دغدغههای بشر بوده که در عرصههای مختلف زندگی و در چهرههای متفاوتِ عدل فلسفی، عدل کلامی، عدل سیاسی، عدل اخلاقی و عدلِ حقوقی، اندیشة او را به خود مشغول داشته است.
موضوع این نوشتار، گزارش تحلیلی و بسیار فشردهای از عدل حقوقی، بهویژه رابطه حقوق و عدالت از دیدگاه اسلام است. اما دستیابی بهتر و منطقیتر به این مطلوب، پرداختن به رابطه حقوق و عدالت از سایر دیدگاهها را ضرور میسازد.
بهاین جهت، نخست در پیشگفتار، به جایگاه بحث از عدالت در فلسفه حقوق اشاره شده است و سپس در مقدمة گفتار اصلی، عدالت موضوع گفتگویِ مکاتب حقوقی تبیین و پس از آن دیدگاه مکاتب حقوق طبیعی و حقوق پوزیتیویستی درباره عدالتِ حقوقی مطرح شده و بالأخره پس از طرح اندیشه کلی اسلام دربارة عدالت، به ویژگیهای عدالت حقوقی اسلام و نتایج حاصل از آن اشاره و تصریح شده است که اگرچه بهطور مسلم عدالت یکی از مبانی و با نگاه دقیقتر، یکی از اهداف حقوق اسلامی است، اما مبنای یگانه و هدفِ وحید آن نیست، پس در ارزیابی قوانین، توجه به دیگر مبانی و اهداف نیز ضروری است.
1-2. مراحل بحث از عدالت
از سوی دیگر عدالتی که به عنوان مبنا یا هدف حقوق، اثبات یا نفی میشود در دو مرحله متفاوت موضوع بحث قرار میگیرد:
1-2-1. مشروعیت قوانین
مرحله اول بحث از عدالت، مرحله منشأ الزامآوری قانون و مشروعیت آن است. بیگمان یکی از اوصاف قانون، الزامآور بودن آن است. یکی از مباحث بنیادین فلسفه حقوق، بحث از منشأ این الزام و مشروعیت است. برخی آن را در عدالت جستجو میکنند و قانون عادلانه را، مشروع و الزامی و قانون ناعادلانه را نامشروع و غیر الزامی میدانند، و برخی نافرمانی در برابر قانون ناعادلانه را - که به نافرمانی مدنی شهرت یافته است - جایز و حتی لازم میدانند.(تبیت، 1384، صص142-150)
در برابر، گروهی دیگر چنین نقشی را برای عدالت نمیپذیرند و مشروعیت و عدم مشروعیت قانون را با معیارهای دیگری توجیه میکنند و یا آنکه اصولاً با انکار تقسیم قانون به مشروع و نامشروع جایی برای بحث از معیار مشروعیت و از جمله عدالت باقی نمیگذارند.(تبیت، 1384، صص22 و 23)
1-2-2. ماهیت قوانین
مرحله دوم و بالاتر بحث از عدالت، مرحله چیستی قانون و تعریف آن است. برخی عدالت را یکی از ارکان و عناصر قانون دانسته و اصولاً قانون را با این عنصر تعریف میکنند و در نتیجه فرمان کلی ناعادلانه را قانون به شمار نمیآورند. در برابر، گروهی دیگر، جدای از آنکه نقش مشروعیت بخشی را برای عدالت پذیرا باشند یا نباشد، عدالت را به عنوان یکی از عناصر و ارکان وجود قانون نپذیرفته و در تعریف خود بر این عنصر تکیه نمیکنند و در نتیجه فرمان کلی ناعادلانه را، همچون فرمان کلی عادلانه، قانون محسوب میکنند.
1-3. انواع عدالت
چیستی عدالت یکی دیگر از بحثهای مهم است که در پاسخ به آن، تعریفهای متعدد و متفاوتی ارائه شده است، همچنان که در پرسش از انواع عدالت و نمادهای آن، گونههای مختلفی از عدالت، همچون عدالت ثبوتی و اثباتی، عدالت توزیعی و معاوضی، عدالت طبیعی و عرفی یا قانونی، عدالت واقعی و رسمی، عدالت ماهوی و شکلی، عدالت مطلق و نسبی و عدل فلسفی، عدل کلامی، عدل سیاسی، عدل اخلاقی و عدل حقوقی مطرح شده یا قابل طرح است، که پرداختن به آنها خارج از وظیفه این مقاله است.( تبیت، 1384، ص25 و 82؛ کلی، 1382، ص59؛ کاتوزیان، 1377، ج1، صص45، 450-451، 464-465، 476 و 611-639؛ خدوری، 1998) توجه دادن و توجه داشتن به موضوع بحث و تحریر دقیق محل نزاع، از طریق اشاره به: مرحله بحث، تعریف و یا نوع عدالت موضوع گفتگو، از آن جهت ضروری است، که صاحبان آراء متفاوت به سادگی در اردوهای متقابل قرار داده نشوند، چه همانطور که اشاره خواهد شد، ممکن است موضوع اثبات، چیزی غیر از موضوع انکار باشد و در نتیجه طرفداران اثبات عدالت یا انکارکنندگان آن، لزوماً در مقابل یکدیگر قرار نگیرند.
2. مکاتب حقوقی و موضوع عدالت
2-1. طرح بحث
2-1-1. عدالت، مبنای تقسیمبندی کلاسیک مکاتب حقوقی
2-2. مکاتب حقوق طبیعی و عدالت
2-2-2-3. نتیجه
بر این بحث و نزاع، تنها این ثمره علمی در مبحث چیستی قانون و تعریف آن مترتب میشود که: «آیا قواعد و فرمانهای کلی غیر عادلانه را میتوان قانون نامید یا نه؟» وگرنه به لحاظ عملی هر دو گروه در اینکه قواعد و فرمانهای کلی غیر عادلانه، نامشروع و غیر الزامیاند، همسخناند، تنها با این تفاوت که یک گروه، چون آن را قانون نمیداند، آن را غیر الزامی میداند و گروه دیگر، چون آن را قانونی غیر عادلانه میبیند، آن را غیر الزامی تلقی میکند. در هر حال هر دو گروه حتی اگر در تزاحم نظم و عدالت - بهطور موقت و استثنایی - اجرای قانون غیرعادلانه را هم، ضروری بدانند، اما این ضرورت را سبب مشروعیت و اعتبار قانون ناعادلانه نمیدانند. چه همانطور که آکوئیناس گفته است:
«در چنین مواردی برای جلوگیری از بینظمی، موظفیم از قاعده ناعادلانه پیروی کنیم، اما چنین تعهدی هرگز به واسطة اعتبار آن قاعده نیست. ما موظف به اطاعت از قاعده خواهیم بود هرچند قانوناً فاقد اعتبار باشد».(آلتمن، 1385، ص119)
پس نتیجهای که از اعتقاد به حقوق طبیعی «عدالت - بنیاد» حاصل میآید این است که - صرف نظر از چیستی عدالت و تعریف آن و انواع عدالت و راههای دستیابی به آن، که خارج از موضوع بحث حاضر است- عدالت، حدأقل معیار ارزیابی و مشروعیت قوانین است، پس قوانین ناعادلانه، قوانینی نامشروع هستند. اما اینکه در برابر این قوانین نامشروع چه واکنشی باید داشت؛ دیدگاهها مختلف است. برخی آنها را - همچون قوانین عادلانه - الزامآور میدانند و هر نوع مقاومت، حتی مقاومت منفی و نافرمانی مدنی را مجاز نمیشمرند و برخی بهطور مطلق مقاومت و نافرمانی را مجاز و یا حتی لازم میدانند و برخی هم بسته به مورد و نوع مقاومت، آن را مجاز یا ممنوع اعلام میکنند.(تبیت، 1384، صص142-150 و کاتوزیان، 1377، ج1، صص131-137)
2-4-3. جایگاه عدالت در اندیشه کلی اسلام
2-4-3-1. عدالت از اصولِ دین
بیشک عدالت در اندیشه اسلام، جایگاهی والا و ویژه دارد. یکی از صفات بارز خداوند متعال، عدالتِ او است که با تعابیر مختلف در قرآن کریم و سایر متون دینی بدان تصریح شده است. برای نمونه، در برخی آیات، ساحت قدس ربوبی از ظلم و ستم، منزه اعلام شده و فرموده است: خداوند به هیچوجه به مردم ستم نمیکند، بلکه این مردماند که به خویشتن ستم میکنند «إِن اللهَ لَا یَظْلِمُ الناسَ شَیًْا وَ لَکِن الناسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»(یونس/44) و در برخی دیگر از آیات، از گواهی خداوند، فرشتگان و صاحبان علم بر عدالت خداوندی، خبر میدهد: «شَهِدَ اللهُ أَنهُ لَآ إِلَهَ إِلا هُوَ وَالْمَلَئِکَة وَأُولُوا الْعِلْمِ قَآئِمَا بِالْقِسْطِ...».(آل عمران/ 18) و از همینرو، اعتقاد به عدل الهی از اصول دین و مذهب بشمار آمده است.(مطهری، 1385، ص62) باید توجه داشت که اگرچه مسلمانان در مباحث نظری مربوط به تبیین عدل الهی اختلاف داشته و به دو گروه عدلیه(معتزله و شیعه) و اشاعره تقسیم شدهاند، اما همگی عادلانه بودن افعال و اوامر الهی را باور دارند(مطهری، 1384، ج4، صص951-953) عدالتی که در تکوین و تشریع او تجلی یافته است.(مطهری، 1385، صص35-38)
4-4-3-2. عدالت، فلسفة معاد و هدف رسالت
از یک سو این عدالت، به مفهوم فلسفی آن، مبنای معاد است چرا که آیاتی از قرآن، قسط را فلسفه معاد معرفی میکند، از جمله: «وَ نَضَعُ الْمَوَ زِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَمَة فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شیئا وَ إِن کَانَ مِثْقَالَ حَبة مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَ کَفَی بِنَا حَسِبِینَ».(انبیاء/47 و نیز: یونس/4) و از سوی دیگر آیاتی از قرآن، عدالت به مفهومِ عدالت اجتماعی را، هدف بعثتها و نبوتها معرفی کرده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِنَتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَبَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ الناسُ بِالْقِسْطِ...».(حدید/25 و نیز: یونس/47)
2-4-4. ویژگیهای عدالت اسلامی
اگرچه مکتب حقوقی اسلام و مکاتب حقوق طبیعی در تأکید بر عنصر عدالت به عنوان مبنا یا هدف حقوق، مشترکاند اما با وجود این، باید توجه داشت که عدالت اسلامی از چند ویژگی منحصر به فرد برخوردار است که این بخش از مقاله را به توضیح مختصر هر یک اختصاص میدهیم.