داستان کوتاه آزادی و آزادگی
روزی ثروتمندی یک کیسه زر به غلامش داد و گفت برو و این کیسه را به فلان شخص بده اگر آنرا قبول کرد تو را آزاد می کند.
غلام کیسه را نزد او برد ولی وی از پذیرش آن سرباز زد غلام گفت: لطفا آنرا قبول کنید .
آن شخص گفت: با پذیرفتن این کیسه تو را آزاد ولی خود را بنده او ساخته ام !