امید یا ناامیدی
مقدمه
پیش از این در این وبلاگ از امید و نسبت آن با شادی و معنا داری سخن گفته ام و همچنان نیز آن را یکی از مهمترین پارامترها در مسئله معنا داری می دانم. اما پرسشی که اینبار می خواهم به آن بپردازم این است : اگر قبول کنیم پس از مشاهده و تجربه ی رنج های گوناگون در زندگی ، انسان بخواهد همّ خویش را مصروف کاهش رنج بکند و بنای زندگی خود را بر کاهش رنج بگذارد و از این طریق ، این کاهش رنج ، مطلوب نهایی او شده و زندگی اش را معنا دار کند ، بهتر نیست از امید به نا امیدی وارد شود؟
بگذارید برای فهم بهتر این پرسش ، معنای امید را با هم بکاویم تا مشخص شود چرا می پرسم برای زندگی آدمی ، امید کاراتر و بهتر است یا ناامیدی؟ : " امید داشتن یعنی اشتیاق در عین عدم بهره مندی ، ندانستن و نتوانستن" عدم بهره مندی ، زیرا هرگز به چیزی امید نداریم مگر اینکه آن را نداشته باشیم؛ ندانستن، زیرا امید همیشه متضمن نوعی جهل درباره تحقق اهدافی ست که به دنبالشان هستیم؛ نتوانستن ، زیرا هیچ کس به چیزی که تحققش بدیهی به نظر برسد ، امید ندارد.* طبق این تعریف و توضیح می توان گفت ، امید نه فقط تنشی منفی در ما ایجاد می کند بلکه سبب می شود حال حاضر را هم از دست بدهیم . وقتی دلمشغول آینده ی بهتری هستیم ، فراموش می کنیم یگانه زندگی ای که ارزش زیستن دارد، زندگی ایست که اینجا و اکنون در برابر دیدگان ما قرار دارد. به تعبیر ضرب المثل تبّتی ، لحظه ی حال و شخصی که روبرویم قرار دارد، همواره مهمتر از چیزهای دیگر است. به این تعبیر ، امید در پس ِ خود رنجی را به همراه خواهد آورد و زمان حال را نیز در سودای آینده ی بهتر که ممکن است با حضور مرگ ، هیچ گاه تحقق نیابد ( البته اگر آن آینده ، چیزی از سنخ باور به معاد نباشد ) از بین خواهد برد. حال اگر بگوییم که مطلوب اصلی و مقدّم در زندگی هر شخص ، کاهش رنج است ، باید بگوییم برای این کار ، شخص باید از امید به نا امیدی برسد و در جایی سکنی کند که دل به چیزی نبندد و امید خود را از هر آینده ی مطلوبی قطع کند تا رسیدن و نرسیدن به آن و قرب و بعدش ، آزارش ندهد. این همان آموزه ی بوداییست که " کنش ِ بی خواهش را توصیه می کند " و فرد را دعوت به بی تمنایی و ناامید شدن از هر آنچه در پیش روی اوست می کند. این اندیشه به ما می آموزد که تنها راه خروج از این چرخه ی رنج ، از بین بردن توهمات من ، و در نهایت از بین بردن خود من از طریق از بین بردن تمناها و آرزوهای آن است و در نتیجه ، کسی که به این مرحله از کمال برسد ، به عدم می پیوندد و اگر نرسید در تناسخی دیگر ، باز هم مقدمات رسیدن به این مرحله را طی می کند.
مطالب مطح شده در بند بالا ، چندان بی ربط و بی معنی نیست و باید بگویم ، اتفاقا بسیار تامل برانگیز و مهم است اما به نظرم دو ایراد بر آنها وارد است :
1. عارفی که در طلب رسیدن به مرحله ی بی تمناییست ، تمنایی دارد و آن تمنا رسیدن به بی تمنایی و بریدن ِ امید است و این تناقضی حل ناشدنیست. کسی که می کوشد با بریدن امید خود از هر آنچه در پیش روی اوست ، به آرامش برسد ، خود او امیدی در سر دارد. امید به این که به ناامیدی برسد.چیزی که امروز آن را ندارد ، به تحققش علم ندارد و تحققش نیز بدیهی نیست.
2. آیا همواره وقتی زندگی معنا دار می شود ، از رنج آن کاسته می شود ؟ بدین معنی که تناسبی بین کاهش رنج و معنا داری برقرار است؟ به گمانم چنین نیست. برخی مواقع و اگر نگویم اغلب مواقع ، معنا داری زندگی در گرو خریدن بهره ای از رنج بر خود است ؛ رنجی که البته چون در خدمت دست یافتن به معنایی آن را متحمل می شویم ، برایمان تحمل پذیر و به تعبیر دیگر معنادار است. بنابراین در بسیاری از مواقع ، لازم نیست با بریدن امید خود ، زندگی را معنا دار کنیم. در بسیاری مواقع ، آن معنایی که در طلبش هستیم ، به میزان رنجی که برایش می کشیم ، ارزشمند است ؛ یعنی هرچه رنج بیشتری بکشیم آن معنا ارزشمند تر است. البته ممکن است بگویید آنکه معناداری را در کاهش رنج می داند و هدف محوری ای که برای زندگی خویش برگزیده ، کاهش رنج است از این طریق زندگی اش را معنا دار می کند و نقد دوم شما وارد نیست ، می گویم : آری ، این نقد به آن وارد نیست ، اما در مورد آن می توان گفت که طلب کاهش رنج به عنوان هدف محوری که طبق فرض با بریدن امید حاصل می شود ، خود ش امیدیست که گاه قرب و بعد به آن ( مخصوصا با توجه به ساختار تراژیک عالم ) می تواند متضمن رنج هایی از سنخی متفاوت باشد. با تمام اینها ، هرچند مایلم بپذیرم که امید با تمام رنجهایش ، بر ناامیدی و دل کندن ترجیح دارد ، اما از آن سو نیز وسوسه ای مرا به سوی بی تمنایی می کشاند تا از آن طریق از بازی رنج ها خارج شوم. گمانم بر این است که هر دو سوی این قضیه تناقضات و مشکلاتی را در پی دارند اما باز هم در دفاع از امید می توان گفت :
امیدواری تلاش برای جستن معنا را زنده نگه می دارد اما نا امیدی صورت مسئله ی معنا را پاک می کند. نا امیدی در پی از بین بردن سوژه ی دارای تمایل ( و به طور کلی سوژه ) است ، در حالی که امید ، سوژه رابارور می سازد و به زندگی و تلاشش برای یافتن معنا جهت می دهد، علاوه بر اینکه امید متضمن شادی و رضایت نیز هست که این دو از مهمترین مطلوب های روانشناختی ما آدمیان هستند .
آیا امیدواری ایجاد تفاوت می کند؟ یافته های علمی
امیدواری
اغلب افرادامیدهایی دارند .ما بهترین آرزوها را داریم. وقتی آرزوهایمان را از دست رفته می بینیم ناامید می شویم. به نظر می رسد امیدواری که یک حالت روحی و احساسی است که باعث گسترش اعتقادها و امیدواری مثبت می شود به صورت ذاتی در طبیعت انسان وجود دارد. بازخوردهایی از امیدواری در اساطیر ،مذهب ، فلسفه و ادبیات ارائه شده است. پاندورا هر چند که ممنوع شده است جعبه ای را که زئوس به او داده بود باز کرد و در یک لحظه تمام بلاها وارد جهان هستی شده و تمامی رحمت ها از بین رفتند به جز یکی : امید
ایمان داشتن یعنی مطمئن بودن از چیزهایی که به آن امیدواریم بخصوص چیزهایی که قادر به دیدن آنها نیستیم. (نسخه شاه جیمز از انجیل)
ارسطو:امید یعنی رویای بیدار
البرت کاموس : جایی که امید نیست ناگزیر ما به دیدن آن می رویم.
امیلی دیکنسون : امید چیزی است با پرهایی که در روح ما فرود می آید و بدون کلام و بی وقفه آواز می خواند .
واضح است که ما به مید نیازداریم اما همین که آن را در آغوش می گیریم متعجب می شویم آیا امید واقعا باعث تفاوت ها است ؟آیا آن یک اسطوره ، داستان ومجموعه ای از فریب ها است؟
در حقیقت اسناد زیادی مبنی بر این که امید از لحاظ روان شناسی باعث تغییراتی می شودکه تفاوت ها را ایجاد می کند وجود دارد.
روان شناسی امید
چارلز سیندراز لحاظ روان شناسی تعریف عملیاتی از امید ارائه کرده است :مجموعه ای از قدرت و نیروی اراده ای که شما برای اهدافتان دارید.بر طبق این تعریف نیروی اراده همان انرژی ذهنی وقدرت حسی است که برای رسیدن به هدف دارید و قدرت اجرا همان طرح های ذهنی برای رسیدن به هدف است .هدفی که معمولا بین رسیدن و نرسیدن قرار گرفته است .در این فرمول چیزی که مهم است توجه به امید به عنوان یک فعالیت و حق انتخاب مشخص شده می باشد نه به عنوان یک حالت وموقعیت بدون تحرک و منفعل .
آن با تعریف دانیل واضح تر می شود : وقتی با کسانی که آسیب روحی دیده اند کار می کنیم و یا زمانی که حق انتخاب را از دست داده باشیم.
آن ممکن است در تصمیمات یک فرد در امید واری به خدا و اعتقاد به قدرت نمازدر مواجهه بادرد جلوه گر شود.
آن ممکن است برای بعضی ها دلیلی برای تحمل دردو رنج حاصل از آن درد باشد اگر امیدی به داشتن زندگی بهتر برای فرزندان در پی داشته باشد.
یافته های علمی
بر اساس این فرمول تحقیقی که اخیرا انجام شده مشخص کرده که امید به تغییر در 146 داوطلب طی 6 هفته در یک برنامه آموزشی و درمانی فرآیند شناختی شرکت کرده بودند با PTSD شناخته شدند.
در این درمان هدف امید نبود ولی در ابتدا ، وسط و انتهای درمان توسطجدول امید سیندرمورد اندازه گیری قرار گرفت .این جدول مفاهیم مورد نظر سیستم را اندازه گیری می کرد. به عنوان مثال من می توانم اهدافم را پیگیری کنم و اعتقاد به راه و مسیر را می سنجید مثلا راه های زیادی برای حل مسئله من وجود دارد.
یافته ها نشان دادند که سطح امید واری بالا درطی درمان با PTSD در ارتباط است و باعث کاهش علائم افسردگی می گردد.
از دلایل مهم نیاز به یادگیری بیشتر درباره قدرت امید این است که اگر چه خود امید بدون درمان تغییری نکرد ولی به صورت قابل توجهی به کاهش PTSD و نشانه های افسردگی نسبت به شروع آزمایش منجر شد.
روان شناسی امید
در این کتاب" کالبد شکافی امید"ژروم گروپمن درباره مکانیسم بیولوژیکی امید و نقش آن در بهبود بالینی به سوالاتی جواب داده است.بر طبق تجربیات و یافته های او به عنوان یک متخصص غدد سفر خود را با ارایه امیدی دروغین به افراد با نگفتن حقیقت به آنان برای از بین بردن تمام امید آنان برای کشف این که بیمار سرطانی به انتخاب و امیدوار بودن نیاز دارد شروع کرد.
امیدوار بودن تحت شرایط افراطی عملکرد خودسرانه ایاست که به شخص اجازه می دهد که به زندگی خود باب میل خودش ادامه دهد.تمام اینها بعد ازدرمان خود او پس از سالها رنج بردن از بیماری جسمی توسط امید وار بودن صورت گرفته که یک برنامه توانبخشی بود که به اوامید زندگی داد و بعد از آن گروپمن مطالعه زیست شناسی امید را ادامه داد.
با استناد به یافته های پژوهش از مطالعات دارو نما و دامنه های متفاوت پزشکی متوجه شد که راهی که امیدو اعتقاد اجزاء اصلی امید باشند امید واری می تواند درد را با آزاد سازی اندروفین و انسفالین در مغزکه همان نسخه مورفینی خود بدن می باشد کاهش دهد.
اواشاره کرد که با توجه به نحوه تاثیر مغز بر بدن ،افراد زیادی تجربه عکسی را داشته اند. مثلا وقتی بدن احساس درد می کند آن درد باعث برانگیخته شدن حالت ترس ، اضطراب و ناامیدی در ما شده که متضاد امید واری است.
گروپمن در پاسخ یادآوری می کند که آن فقط هیجان کوچکی است برای مواجهه با نا امیدی و فراخوانی امید می باشد. به شخصی با بیماری مزمن ممکن است راهی جهت کاهش خستگی پیشنهاد شود. یک فرد آسیب دیده کارآزموده و کهنه کار می تواند دوباره برگرددو به یک فرد بزرگتر در باغ و طبیعت بودن پیشنهادمی شود.
چگونه می توان امید وار بود؟
درک شخصی گروپمن از ارتباط ذهن و بدن در زمینه امید عامل حیاتی دیگری برای حفظ امید است – ارتباط انسان
الی وایزلیکی از بازماندگان هولوکاست می گوید :نا امیدی می تواند از فردی به فردی دیگر سرایت کند و امید هم این گونه است
در مواجهه با درد روحی و رنج روانی شخص دیگری می تواند عامل تحریک ما و امید وار شدن ما باشد.ممکن است این با شنیدن ناراحتی و درد فردی دیگر که همان رنج را تحمل کرده است صورت بپذیرد.ممکن است با مراجعه به یک متخصص درمانگر و سفری دو نفره برای امید واری اتفاق بیفتد. ممکن است انتظار مثبت وامید واری به آینده با شنیدن صدای شادی فرزندانتان اتفاق بیفتد.به نظر می رسدکه ما به امیدنیاز داریم وانگار امیدواری باعث ایجاد تغییراتی در زندگی مان می شود .آیا آن برطرف کننده تمامی غمها و دردها و درمان همه بیماری ها است؟ نه ؟اما چیزی مهمتر را به ما هدیه می دهد."آن قسمتی از روح انسان برای تحمل کردن است و معجزه ای است برای شانس آوردن است "