انشا درباره ی مقایسه ی برخاستن از خواب در صبح روستا وشهر
تفاوت برخاستن از خواب روستایی با شهری
صبح زود را با صدای مردان و زنان آبادی که شب را فارغ از دغدغه های زندگی شهری به راحتی هرچه تمامتر استراحت کرده اند آغاز می کنیم ، عموماً هرکس از این افراد تعدادی از گوسفندان گله را با خود از محل به بیرون آبادی و به سوی چراگاه هدایت می کند ، هرازگاهی صدای نهیب پدری بگوش می رسد که فرزندش را جهت همراهی گوسفندان و ترخیص خود فرا می خواند ، زنان نیز پا به پای مردان در ساعات اولیه سپیده دم پا در عرصه زندگی گذاشته و به نوعی همکاری را آغاز کرده اند و با روشن کردن آتش و گذاشتن کتری بر روی آن قدمی جهت آغاز یک روز با نشاط بر می دارند و بعضی نیز صبح زود بساط خمیر و نان را پهن کرده اند که تا قبل از طلوع آفتاب نان مصرفی و روزانه را “نان تیری” تهیه نمایند .
بچه ها نیز بعد از چند لحظه ای درنگ و شیطنت چاره ای جزء ترک رختخواب و حرکت به همراهی ندارند . با حضور پسر بچه ها در کنار پدر ، آنان سرپرستی را به آموزشیار خود می سپارند و راهی کاری دیگر می شوند .
در همین هنگام گله که شب را برای چرا در بیرون از آبادی بوده است به محل استراحتگاه همیشگی خود می رسد “دون” و آرامشی مختصر را مرور می کند ، خانمها که بساط صبحانه را برای اهل منزل آماده کرده اند با در دست داشتن ظرفی “کوچک و بزرگ” به تناسب میزان شیر به سمت گله می روند ، یکی یکی گوسفندان خود را میابند و شیر آنان را می دوشند و در حین این کار با خانمهای دیگر که عموماً همسایگان و اقوام می باشند وقایع روز گذشته را نیز مروری می کنند و گپ و گفتنی دارند .
گهگاهی مردی نیز در محل پیدا می شوند و گوسفندان خود را چک میکنند از چند حیث “کورک آنها نریخته باشد ، کنه نزده باشد و . . . ” این کار حدود یک ساعتی طول می کشد و با خروج خانمها از دون یکی از اهالی که صدای قوی تری دارد پسری را که صبح کهره ها را به بیرون آبادی برای چرا برده است صدا می زند که این بانگ یعنی اتمام کار چند ساعته آن پسرک و ملاقات مادر و فرزندی گوسفندان ، که پس از شنیدن بانگ این مرد ، پسرک کهره ها را به سمت گله و آبادی حرکت می دهد و دیگر نیاز به همراهی نیست زیرا با چنان سرعتی می روند که قابل هدایت و همراهی نیست و مقصد معین است ، صدای حرکت توام با صدای پرهیاهوی گوسفندان از بی نظیرترین آوازهایی است که هر روستایی در روز مرور می کند .
پس از چند دقیقه ، ملاقات و خوردن باقیمانده شیر توسط کهره ها پایان می پذیرد و هر بچه گوسفند در کنار مادر خود لحظاتی را به شادکامی و “جک و ورجک” می پردازد و پس از حدود نیم ساعت با آواز چند نفر از اهالی کهره ها باید با مادران خود خداحافظی کنند و هرکدام روزی نو را آغاز کنند و چرخه دیگری از زندگی روستایی را همراهی کنند .
زن و مرد و بچه ها نیز فارغ از کار صبح جهت صرف صبحانه و تقسیم کار روز جدید به منزل مراجعه می نمایند و روز دیگری را آغاز می کنند .
سرعت ساعت یا حرکت در ژاپن و کره فرق میکند. پس سرعت حرکت یعنی ساعت، در شهرها سریعتر است. برای همین کسانی که برای اولین بار به شهرها میآیند، میپرسند که مگر این آدم ها دیوانهاند که اینطور میدوند. صنعتی شدن شهرها، اهمیت زمان را در جامعه بالا میبرد. فرد نمیتواند صبر کند و آرام راه برود پس باید بدود. وقتی زمان با سرعت پیش میرود، افراد نمیتوانند بایستند. این همه ساعتی که در شهرها وجود دارد به فرد میگویند که بدو، سرعت داشته باش چون زمان در حال گذر است. اصولاً صنعتی شدن شتاب میآورد این ویژگی است و اگر افراد در شهر شتاب نداشتهباشند، پس چطور میتوانند به کار خود برسند؟
خیلی وقت ها ممکن است فکر کنید زندگی شهری بسیار بهتر از زندگی کردن در روستا است. اما زندگی شهری و روستایی هرکدام مزایا و معایب خاص خود را دارند. البته زندگی کردن در شهر بسیار راحتتر است، در کنار اینکه فرصتهای بیشتری برای رشد و ترقی در زندگی خواهید داشت. در شهر تسهیلات بسیاری در اختیار افراد است و فرصتهای بیشتری برای پول درآوردن خواهید داشت. بچه هایی که در شهر زندگی میکنند میتوانند از تحصیلات خوبی بهره مند شوند زیرا مدرسه های شهر بسیار بهتر از مدارس روستایی است. وقتی فردی بیمار میشود. بیمارستانهای خصوصی و دولتی بسیار بیشتری در شهر هست که میتوان برای درمان به آنها مراجعه کرد. مراکز خرید بزرگ، بانکهای مختلف، دفاتر کار، سینماها، هتلها، رستورانها و مراکز تفریح ازجمله دیگر امکانات شهرها هستند. تسهلات حمل و نقل در شهر بسیار بهتر از روستا است و شهرنشینان از امکانات برق، اتوبان و ارتباطات برخوردار هستند. ازاینرو افراد میتوانند زندگی راحت و لذت بخشی در شهر داشته باشند. اما بااینکه زندگی کردن در شهر مزایای بسیاری دارد، معایبی نیز متوجه آن است. هزینه زندگی در شهر بسیار بالا است. اکثر کالاها در شهر بسیار گران هستند. هوای تازه و آب پاک با مشکل مواجه است. محیط با گردوغبار، دود، زباله و گازهای دی اکسید کارخانه ها آلوده شده است. بعضاً افرادی که در شهر زندگی میکنند مشکلات اخلاقی دارند و به همین علت آمار جرم و جنایت در شهر بسیار بالا است و دزدی و قتلهای زیادی در آن اتفاق می افتد. شهر همیشه شلوغ و پرسروصدا است. وسایل نقلیه و آدمهای بسیاری در آن در حال رفت وآمد هستند. خیابانها کثیف و شلوغ است. به همین علت داشتن یک زندگی سالم در شهر بسیار مشکل است.
از طرف دیگر، زندگی روستایی مزایای مختلفی دارد. اصلیترین آن این است که مردم روستا با اتحاد و آرامش زندگی میکنند. آنها خیلی سخت پول درمی آورند و آنقدری در می آورند که برای زندگی کردنشان کافی باشد. به همین علت رقابت کمتری نسبت به همدیگر دارند. و چون جامعه کوچکتری دارند، دوستان بیشتری دارند. مردم روستایی معمولاً تلاش میکنند از عادات و فرهنگشان محافظت کنند. روستا هوای تمیز و محیطی زیبا دارد و در آن خبری از سروصدا و شلوغی نیست، به همین علت آلودگی آن کمتر است، وسایل نقلیه زیادی در روستا آمدورفت نمیکند، به همین علت خیابانها ترس کمتری برای دوچرخه سواری دارد. روستاییان میتوانند از سبزیجات و میوههای تازه استفاده کنند. محیط روستا لذتبخش و آرام با مناظری فوقالعاده زیبا است. اما روستا هم فقط نقاط مثبت ندارد و معایبی نیز به همراه دارد. روستا آدمهای باهوشی دارد که خیلی از آنها تحصیلکرده نیستند. بچه های روستا به مدارس روستا میروند و به تحصیلات پیشرفته شهری دسترسی ندارند و به همین علت نمیتوانند از نظر تکنولوژی و پیشرفت همپای آنها جلو بیایند. مردم روستایی باید با مشکلات مختلفی در زندگی دست و پنجه نرم کنند مثل مشکل مسافرت. آنها باید برای برآوردن بسیاری از نیازهای خود به شهر سفر کنند. بااینکه زندگی شهری بسیار راحتتر از زندگی روستایی است، زندگی روستایی همیشه با آرامش بیشتری همراه است.