آزادگی چیست و آزاده کیست؟
آزادی به معنای قدرت عمل و ترک عمل و قدرت انتخاب، از صفات انسانی است. در آیات قرآنی به اشکال گوناگون از آزادی انسان سخن به میان آمده است. خاستگاه آزادی انسان را می بایست در صفت اراده دانست که از سوی خداوند به انسان بخشیده شده است.
در میان موجودات هستی دو موجود یعنی انسان و جن دارای اراده هستند. انسان ها به سبب وجود اراده دارای اختیار و حق انتخاب هستند. از این رو، تلاش برای حذف این صفت در حقیقت تلاش برای حذف یکی از اصول ماهیت انسانی است؛ به این معنا که اگر اراده شخص در انجام و یا ترک عملی از او سلب شود، آن شخص از دایره انسانیت و مفهوم و ماهیت انسانی بیرون خواهد بود و نمی توان او را انسان نماید.
البته نمی توان صفاتی که ماهیت انسان را تشکیل می دهد از او سلب کرد، ولی می توان فضا و بستری را فراهم آورد که امکان فعلیت خارجی نیابد. محدودیت هایی که به سبب اجبار، اکراه و یا اضطرار پدید می آید، مانع اصلی در این راه است.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آیات و روایات بر آن است تا نگاه اسلام را به مقوله آزادی و آزادگی به معنای قدرت انتخاب عمل و ترک عمل بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
معنا و مفهوم شناسی آزادی
واژه فارسی آزادی در برابر واژه حر و حریت به کار می رود. در ادبیات عربی، حر در برابر عبد به معنای برده به کار می رفته است. در آیات قرآنی بارها حر و عبد در برابر هم به کار رفته است. این واژه در این آیات در معنای حقوقی به کار رفته و به معنای اجتماعی که اخیر متداول شده به کار نرفته است؛ چرا که عبد، مملوکی است که هیچ اختیاری ندارد و خود و اعمالش تابع اراده مالک آن است. جان و مال و عرض عبد در اختیار مالک است؛ البته مالک نمی تواند بی دلیل عقلانی و عقلایی جان عبد را بگیرد ولی در این که مالک برده خود است شکی نیست.
اما باید توجه داشت که آزادی و حریت معنای دیگری نیز دارد که ارتباط به عمل انسانی پیدا می کند. در هر انسانی، یک قوه و توان وجود دارد که از آن به اراده تعبیر می شود. اراده صفت انسانی است که در ذات و ماهیت انسانی وجود دارد. این صفت هر چند که با عقل ارتباط دارد ولی نسبت آن عموم و خصوص مطلق است؛ چرا که هر دارای اراده ای صاحب عقل است؛ ولی هر صاحب عقلی دارای اراده نیست؛ از این روست که فرشتگان که از عقول محض هستند، دارای اراده نیستند؛ اما انسان و جن که دارای اراده هستند، دارای عقل هستند.
صاحب اراده هر چه را می خواهد می تواند انجام دهد. این توان و قدرت به این امکان را می دهد که اختیار عمل و ترک عمل را خود داشته باشد. پس می تواند میان متناقضین یکی را انتخاب کند. البته بر اساس آموزه های قرآنی دایره خواستن انسان دارای محدودیت هایی است. به این معنا که او می تواند تنها در یک دایره ای که مشیت بر آن حاکم است اراده و انتخاب داشته باشد؛ از این روست که در حوزه بالاتر از اراده یعنی مشیت انسانی نمی تواند وارد شود. بر همین اساس است که خداوند هنگامی که به مساله مشیت می پردازد، مشیت انسانی را تحت دایره مشیت خود قرار می دهد.(انسان، آیه ۳۰؛ تکویر، آیه ۲۹) به این معنا که در حوزه مشیت که بالاتر و برتر از اراده است، خداوند مشیت می کند و انسان در همان چارچوب مشیت دارد. این بدان معنا خواهد بود که اراده انسانی محدودیت های تکوینی دارد و انسان نمی تواند بیرون از سنت ها و قوانین حاکم بر طبیعت اراده ای داشته باشد. در حقیقت این ایات می خواهد این معنا را گوشزد کند که انسان در دایره جبر و تفویض حرکت می کند و این گونه نیست که مجبور محض یا مختار محض باشد.
به عنوان نمونه انسان می تواند بر روی دو پا بیایستد و قوانین و سنت های حاکم بر طبیعت نمی تواند او را بر زمین اندازد، هم چنین می تواند که اراده کند تا بر یک پا بیایستد و تعادل خویش را با همه فشار قوانین و سنت های الهی و تکوینی حفظ کند؛ اما نمی تواند به گونه ای ایستاده در هوا قرار گیرد که پاهایش در هوا باشد و بدون بسته شدن به چیزی سقوط نکند. یعنی همزمان نمی تواند هردو پای خودش را از زمین بردارد و سقوط نکند. در حقیقت قانون جاذبه و سنت الهی در امور تکوینی و طبیعت او را ساقط می کند. این جاست که مشیت الهی فراتر از مشیت انسانی و حاکم بر اوست و انسان دارای محدودیت هایی در اجرای خواسته های ارادی خویش است و نمی تواند هر چیزی را اراده کند و بخواهد. پس خواسته ها و اراده انسانی محدود به مشیت الهی است.
نکته ای که باید بدان توجه داشت این که اراده صفت ذاتی انسان است و هر انسانی به طور طبیعی دارای اراده است و نمی توان آن را از انسان سلب کرد؛ بلکه آن چیزی که از انسان سلب می شود بستر تحقق و اجرای اراده انسانی است. بر این اساس است که نمی توان از حذف آزادی به طور مطلق گفت؛ چرا که انسان دارای انواع و اقسام آزادی های از جمله آزادی اندیشیدن، تفکر و خیال است. هیچ کس نمی تواند کاری کند که انسان تفکر و اندیشه و پندار نداشته باشد؛ هر چند که می تواند کاری کند که فضا برای اندیشیدن و تفکر و پندار و خیال از میان برود. مثلا آن قدر شخص را در تحت فشار روحی و روانی قرار دهد و اجازه خواب ندهد که دیگر توانایی اندیشیدن و تفکر نداشته باشد.
از نظر آموزه های وحیانی اسلام، هر انسانی دارای اراده و آزادی به این معنای اخیر است؛ چرا که یک صفت انسانی و طبیعی است. اما شرایط گاه به گونه ای است که فضا برای تحقق خارجی آن فراهم نیست و انسان ها به اجبار و اکراه و گاه اضطرار، ناتوان از فعلیت بخشی به اراده و آزادی خود هستند. از این روست آزادی خواهی به عنوان یک آرمان در می آید.
البته باید توجه داشت که بردگی یعنی همان فقدان آزادی حقوقی می تواند شرایط را برای انسان سخت تر کند و بستر آزادی غیر حقوقی یعنی آزادی اندیشیدن و تفکر را نیز از او سلب کند؛ چرا که فشارکاری و خستگی مفرط در کارهای بدنی یا هدایتگری مالک در حوزه اندیشیدن می تواند فضا و بستر مناسب را برای تحقق آزادی در این حوزه را محدود کند و از حالت طبیعی بیرون برد.
در عصر کنونی که بردگی به یک معنا منسوخ شده است ولی شرایط چنان بهبود نیافته است که همگی بتوانند اراده خود را به فعلیت برسانند و در همه عرصه ها و حوزه ها از آزادی و حق انتخاب میان فعل و ترک بهره مند شوند. این جاست که آزادی های غیر حقوقی به شدت مورد توجه قرار گرفته است و عدالت خواهان، در اندیشه و تحقق آزادی های همه جانبه هستند.
آزادی به معنای مصون ماندن از اراده مستبدانه دیگری (فرهنگ علوم سیاسى) و امکان انتخاب عقیده، دین، اظهار نظر ، حقّ انتخاب نظام اجتماعىِ دلخواه، آزادی انتخاب ملیت و مسکن(عنکبوت، ایه ۵۶؛ بقره، آیات ۸۴ و ۸۵) و مانند آن، مهم ترین خواسته بشر است؛ چرا که انسان می خواهد در یک فضای مناسب و بستر طبیعی خود واقعی خویش را فعلیت بخشد و بدون هیچ گونه اجبار واکراهی میان بد و خوب و حق و باطل یکی را برگزیند یا دست کم اختیار عمل یا ترک عملی را داشته باشد.
به هر حال، بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، هر انسانی دارای اراده، حق انتخاب و آزاد در انتخاب خوب و بد و زشت و زیبا و حق و باطل و کفر و ایمان است. انسان می بایست به آزادی به عنوان یک صفت انسانی توجه داشته باشد که ماهیت انسانی را معنا می بخشد به گونه ای که اگر امکان آزاد تحقق اراده و حق انتخاب و اختیار را نداشته باشد می بایست او را از دایره انسانیت بیرون راند. از این روست که امیرمومنان امام على علیه السلام به انسان ها نهیب می زند و می فرماید :لاتَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَقَد جَعَلَکَ اللّهُ حُرّا؛بنده دیگرى مباش که خدا تو را آزاد آفرید.(نهج البلاغه، نامه۳۱) این حریت و آزادی در همه جنبه هاست و اختصاص به حوزه حریت حقوقی یا سیاسی یا اندیشه و مانند آن ندارد؛ بلکه انسان به سبب عقل و اراده دارای خصوصیاتی است که یکی از تجلیات آن آزادی است.