شخصیت چیست؟
در تعریف شخصیت می توان گفت که شخصیت،الگوهای معینی از رفتارو شیوه های تفکر است که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می کنند.هنگامی که درباره رفتار بحث می کنیم به شخصیت اجتماعی اشاره داریم،یعنی به آن قسمت از "شخص" که دیگران میبینند ومی شنوند،همان تصویری که شخص از خودش به دنیا عرضه می کند.شخصیت اجتماعی هر کس شامل حرکات واطوار ظاهری(مثل طرز سخن گفتن ونحوه را رفتن)،خلق وخوی کلی(یعنی روی هم رفته خوش خلق یا بدخلق بودن)ونحوه واکنش در برابر شرایط تهدید کننده وهمچنین نگرشهای مشاهده شده وبسیاری از واکنشهای دیگروی است.با این حال، شخصیت دارای جنبه خصوصی ونا آشکاری نیز می باشد.جنبه خصوصی شخصیت شامل تخیلات،تفکراتوتجاربی است که شخص نمی خواهد دیگران را در انها سهیم کند.از ان جایی که شخصیت خصوصی به دشواری قابل مطالعه است لذا روان شناسان توجه خود را به مطالعه شخصیت اجتماعی متمرکز کرده اند.(اتکینسون،واتکینسون وهیلگارد،محمد نقی براهنی وهمکاران،١۳٧٣ ص ٧۳).
تعریف اختلالهای شخصیت
اختلالهای شخصیت،الگوهای صفات دیرپا،ناسازگار و غیرقابل انعطاف هستند وشخص را از عملکرد درست در جامعه باز می دارند رفتار شخص غالبا روابط اجتماعی وی را مختل می سازد. اختلالات شخصیت شامل انواع گوناگون است.( لیندالیل،نباب وگاهان،١٣٧۴ ص٢۰١ ) .
اختلالهای شخصیت،الگوهای غیر انطباقی نافذ و مستمر رفتار که عمیقا جا افتاده اند وقابل انتساب به اختلالات محور1 واختلالات محور3 ، یا مشکلات نقش فرهنگی نمی باشد.انها اختلالات صفات هستند تا حالات.
صفات غیر انطباقی ممکن است رفتاری،هیجانی،شناختی،ادراکی یا روان پویایی باشد.( کاپلان وسادوک ،پورافکاری،١٣٧٢ ص٢٧۵ ).
افرادی که دارای اختلالات شخصیت می باشند دارای علائمی که برای خودشان ناراحت کننده باشد،نیستند. در اصطلاح شناسی وروانکاوی،آنها دارای نوروزمنش character nevrosis هستندونه یک نوروز علامت دارsymptom nevrosis .
مشخصه اختلال شخصیت،مادام العمر بودن آن، رفتار تکراری ونابهنجار واغلب ناکام کننده خود فرد اﺴت ومعمولا علائم جنسی وروانى وناراحتی با ان همراه نیست.افرادی که اختلال شخصیت دارند، معمولا بدون اضطراب هستند،مگر آن که با استرسهای محیطی مواجه گردند اما برخی ویژگیهای شخصیتی مثل وسواس،خود شیفتگی یا وابستگی ممکن است به حدی ناچیز باشد که مداخلهای در عملگردهای فردنداشته باشند.(از خوش،١٣٧۴ ص١٩٧ ).
عوامل سبب شناختی احتمالی در اختلالهای شخصیت
۱- استعداد سرشتی.
۲- تجارب دوران کودکی که پرورش دهنده رفتار انحرافی بوده اند مانند پاداش گرفتن برای رفتارکنش نمایی action out ،مورد تشویق قرار گرفتن برای اطاعت از مقررات ومواخذه شدن برای خلاقیت واوضاع واحوالی که در ان اجازه رشد رفتار طبیعی داده نشود.
۳- همانند سازی با والدین یا سایر مراجع قدرت که دارای انحرافهای مشابهی هستند.(از خوش۱٣٧۴ ص ۱٩٧ ).
دسته بندی اختلالات شخصیت
از لحاظ دسته بندی،اختلالات شخصیت را به ٣ طبقه یا خوشه تقسیم می کنند که هر کدام خصوصیات بالینی مشترکی دارند،خوشه A در بردارنده ۳ اختلال پارانوئید،اسکیزوئید و اسکزوتایپال با خصوصیات عجیب وغریب،سرد وکناره گیر ونا متعارف مشخص است.
خوشه B شامل ۴ اختلال مرزی، ضد اجتماعی،خود شیفته ونمایشی با خصوصیات هیجانی بودن،تکانشوری وبی نظمی مشخص است.
خوشه C در بردارنده ٣ اختلال اجتنابی، وابسته و وسواسی وجبری که خصوصیاتی نظیر اضطراب وترس را به اشتراک دارند.
عوامل تفاوت در شخصیت ها
فرهنگ در تشکیل شخصیت های افراد آن عامل بسیار مهمی شمرده می شود . در عین حال در یک جامعه که دارای نوعی فرهنگ است ، افراد آن ، شخصیت های مختلفی از نظر تیپ و سنخ دارند . بنابراین در مقابل عامل فرهنگ جامعه ، عامل های دیگری نیز وجود دارند که ایجاد کننده ی تفاوت در شخصیت هستند . مهم ترین این عامل ها عبارتند از :
1-اختلاف طبقاتی : چنان که در جامعه شناسی بیان شده ، هر جامعه ای به طور کلی به دو گروه اجتماعی وسیع و به قول جامعه شناسان دو طبقه ی مقابل هم تقسیم می شود که افراد هر یک از آنها در غالب ویژگی های مادی و معنوی زندگی با یکدیگر اختلاف دارند ، حتی در پدیده های فرهنگ معنوی با هم متفاوت هستند. به همین تقابل ها اختلاف طبقاتی گفته می شود . این اختلاف در زندگی طبقاتی ، یکی از عامل های عمده ی ایجاد کننده ی اختلاف در شخصیت هاست.
2-شغل و حرفه: شغل ها و حرفه ها در جامعه مختلف هستند : بعضی شغل ها مانند قضاوت ، معلمی ، استادی ، رهبری اخلاقی و مذهبی و مانند آنها باارزشند ؛ از این رو شخصیت صاحبان آنها در نظر افراد جامعه والا و محترم هستند . بعضی حرفه ها نیز مانند پزشکی ، شاعری و هنرها در جامعه موجب می شوند که صاحبانشان دارای رفتار و کردار و منش و تیپ آگاه و فرهیخته باشند. اما بعضی شغل ها که در بعضی جوامع – به غلط – پست تلقی شده اند، در شخصیت صاحبان خود تأثیر منفی می گذارند و در نتیجه خود به خود موجب می شوند که چنان شخصیت هایی دارای عاطفه و رفتار و گفتار خاصی باشند.
3-خرده فرهنگ ها : واژه ی علمی فرهنگ ، به معنای همه ی دست آوردهای انسان در زندگی اجتماعی است – اعم از فرهنگ مادی ( دست ساخت های مادی انسان مانند مصنوعات و مخترعات و ماشین آلات و ابزارهای مختلف زندگی ) و فرهنگ معنوی ( افکار و عقاید ، علوم و هنرها ، ادبیات و اخلاق و آداب و رسوم اجتماعی و .... ).
فرهنگ معنوی یک جامعه بر دو گونه است : یکی فرهنگ عام و شامل ، که همه ی اقشار جامعه آن را پیروی می کنند ؛ مانند اخلاق عمومی و آداب کلی ملی ، و دیگری فرهنگ های خاص گروه های خاص که فرهنگ های معنوی ویژه ای دارند . این فرهنگ های ویژه ی اقلیت ها و تیپ ها و گروه های اجتماعی "خرده فرهنگ" نامیده می شوند. مانند فرهنگ عرف زنان ، معلمان ، ارتشیان ، کشاورزان ، طایفه ی کردان ، بلوچان و ارامنه ، شاعران ، عارفان ، بازاریان و ...
این خرده فرهنگ ها در متن یک جامعه از عوامل ایجاد کننده ی تفاوت در شخصیت ها هستند ؛ از این رو تیپ شخصیت معلم با تیپ شخصیت پرستار مختلف است ؛ شخصیت فرد پیرو فلان مذهب با تیپ شخصیت رییس پلیس اختلاف دارد.
این اختلاف شخصیت های افراد یک جامعه ، سبب بروز رفتارها و کردارها و عاطفه ی متفاوت و گوناگون در جامعه می شود . این اختلافات امر اختیاری نیست بلکه خاصیت زندگی اجتماعی است که در تحول و تکامل جامعه تأثیر دیالکتیکی دارند. البته وجود قانون ها و مقررات کلی در جامعه جلوی بروز و تشدید آن اختلافات را می گیرد و میان همه تعادل و هماهنگی برقرار می کند .
چنان که ملاحظه می شود ، همه ی عوامل اختلاف ها در منش و شخصیت افراد در جامعه ، به اختلاف فرهنگ ها برمی گردد. اگر چه شرایط محیط جغرافیایی و نوع معیشت نیز مؤثر است . از این رو در این باره صاحبنظران گفته اند: شخصیت فرد که در چهارچوب فرهنگ پرورش می یابد ، رفتاری در خود آن فرهنگ از خود ظاهر می کند .
تلقی هر فرد نسبت به شخصیت خود
انسان در زندگی اجتماعی از گذشتگان خود دو نوع میراث می برد : نخست میراث های طبیعی و زیستی که شامل غرایز و استعدادهای فطری است مانند هوش و ذکاوت ؛ دوم میراث های اجتماعی که شامل دستاوردهای مادی و غیر مادی انسانها در زندگی اجتماعی است که جنبه ی زیستی و طبیعی ندارند بلکه در طول زندگی اجتماعی به وسیله ی خود انسانها به وجود آمده و نهاده شده اند . این میراث های اجتماعی ، فرهنگ جامعه خوانده می شود که مهمترین عوامل سازنده ی شخصیت است.
انسان تا حدودی "خود" بدون کمک و آموزش دیگری قادر است میراث های طبیعی خود را بشناسد و شخصیت خود را از آن جهت ادراک کند . به عبارت دیگر شناخت و کسب میراث های طبیعی نیازی به تحصیل و آموزش ندارد. زیرا از راه توارث از نسل های سلف ( گذشته ) به نسل های خلف ( آینده ) می رسد ولی میراث های اجتماعی یا فرهنگ جامعه ، چون طبیعی و فطری نیستند باید افراد انسانی در جامعه ، آنها را از دیگران ( خانواده ، دوستان ، مراکز تعلیم و تربیت ، گروه های اجتماعی و ..... ) در جریان فرهنگ پذیری بیاموزند و خود را با آنها منطبق سازند .
چون مهم ترین عامل سازنده و تشکیل دهنده ی شخصیت انسان میراث اجتماعی و فرهنگ جامعه است ؛ و فرهنگ هم روابط متقابل اجتماعی افراد را تشکیل می دهد ؛ از این رو شناخت و ادراک آن نیز کار گروه اجتماعی است . بنابراین ، شخص نمی تواند تنها ارزش شخصیت خود را بشناسد – یعنی تلقی هر شخص از شخصیت خود از دیدگاه دیگران میسر و امکان پذیر است ؛ انسان تنها نمی تواند شخصیت خود را ارزیابی کند ؛ او قادر نیست آیینه ی نمایان گر خود باشد .
از این جهت است که صاحبنظران علوم اجتماعی گفته اند : بدیهی است که طرز تلقی شخص نسبت به شخصیت خود ، از لحاظ جسمی و روانی و اجتماعی به وسیله ی طرز تلقی سایر افراد تعیین می شود ؛ از این لحاظ انسان به کالا شباهت دارد . از آن جا که انسان هنگام تولد آیینه ای با خود ندارد ، پس نخست در وجود دیگران است که خود را می بیند و می شناسد . انسان تنها پس از آن که خود را با دیگران مقایسه می کند ، به هویت اجتماعی – یعنی شخصیت خود – به عنوان انسان پی می برد . فرد بر اثر نفوذ سایر افراد، از وجود خود آگاه می شود و رفتار و کردار و عاطفه ی خود را در جامعه در رابطه ی متقابل با دیگران تنظیم می کند و ارائه می دهد .
فرهنگ و شخصیت :
فرهنگ به میزان متغیری در تشکیل شخصیت افراد اثر می گذارد و واکنش افراد نیز در مقابل فرهنگ جامعه متفاوت است . می توان گفت فرهنگ هر جامعه حدود پرورش شخصیت را تا اندازه ای معین می کند و هر فرهنگی نوعی شخصیت پرورش می دهد که با نوع شخصیت متعلق به فرهنگ های دیگر متفاوت است.
مارگارت مید ، مردم شناس ، گفته است : فرهنگ هر جامعه خوی و اخلاق افراد متعلق به آن فرهنگ را قالب ریزی می کند . منظور این است که بیشتر افکار ، رفتار و عادات اجتماعی و خانوادگی ( فرهنگ معنوی جامعه ) انسان نشأت یافته از محیط فرهنگی اوست . بنابراین شخصیت هر فرد در جامعه تحت تأثیر پدیده های فرهنگی قرار می گیرد و این تأثیرها در عاطفه ، رفتار ، کردار و گفتار او ظاهر می شود .
ارزش های معنوی هر جامعه مانند عقاید و مناسک مذهبی ، هنر ، ادبیات ، موسیقی ، آداب و رسوم ، عادات اجتماعی و طرز زندگی اقتصادی است که شخصیت او را پرورش می دهد و قوام می بخشد . به ویژه عادات اجتماعی به گونه های مختلف مذهبی ، ملی و خانوادگی شخصیت فرد را پی ریزی می کند . چنان که گفته می شود : انسانها بنی عادت – به جای بنی آدم – هستند . از نظر روان شناسی اجتماعی شخصیت انسان بر اثر جریان فرهنگ پذیری به وجود می آید و تکوین پیدا می کند و مفهوم شخصیت دست کم تا حدی نماینده ی جذب مواد و عناصر فرهنگ موجود در محیط اجتماعی است . بعضی افراد پیشنهاد کرده اند که به جای عنوانهای " فرهنگ در شخصیت" و "با شخصیت" کلمه ی مرکب " شخصیت – فرهنگ" به کار برده شود تا تفکیک ناپذیری این دو مفهوم تصریح شود . بنابراین بستگی متقابل میان فرهنگ و شخصیت مسلم است .
همیشه عجیب ترین و غیرقابل باورترین کارها را در دنیا، یا نابغه ها انجام می دهند یا بیماران روانی؛ بخاطر سپردن یک صفحه کتاب در یک نگاه، انجام محاسبات پیچیده ریاضی بصورت ذهنی، حفظ کردن یک شماره چندصد رقمی در یکبار خواندن آن و بسیاری از اختراعات و اکتشافات بی شک کار نوابغ است. ولی درباره مواردی مانند: ریختن بلورهای شیشه ای بجای اشک از چشمان یک نفر، تولید سوزن توسط بدن نفر دیگر، خروج میخ از گوش کسی بصورت خود بخود، دیدن جن هایی که مانع از خوابیدن یکی دیگر می شوند نه به خاطر اینکه ترسناک هستند بلکه به خاطر اینکه دود سیگاری که این جن ها می کشند چشمش را اذیت می کند! ادعای تغییر دنیا یا یک جامعه به وسیله قدرت معنوی و اهورایی کسی دیگر، ادعای نمایندگی خدا و شفا دادن بیماریهای لاعلاج توسط افرادی دیگر و بسیاری از خودکشی ها و جنایات باور نکردنی چطور؟
در این موارد که متاسفانه می بینم در جامعه نه تنها عموم مردم بلکه گاها روزنامه ها و جراید و رسانه های گروهی نیز به آن دامن می زنند و فراموش نکنیم که بازار داغی هم پیدا می کنند. اگر بصورت علمی و از دیدگاه روانشناسی به این موارد نگاه کنیم اغلب ریشه مساله را در بیماران روانی پیدا خواهیم کرد که شدت بیماریشان به حدی رسیده است که درمان آنها بعید می نماید. شاید باورکردن اینکه خیلی از این مسایل ساخته دست بیماران روانی است کمی مشکل باشد ولی در صورتیکه پزشک باشی و حداقل یکبار گذرت به بخش روانپزشکی افتاده باشد برخورد با چنین مواردی امری عادی می نماید. خانم بیماری را بیاد می آورم که از عروسک وحشت داشت (فوبیا)، زمانیکه شنیده بود برای زن برادرش که بچه دار شده بود می خواهند به عنوان کادو عروسک بیاورند، قصد جان زن بیچاره را کرده بود. یا دانشجوی پزشکی همکلاسم را به خاطر می آورم که با اینکه به گفته خودش در درس روانپزشکی استاد بود، دچار هذیان و توهم شده بود و عقیده داشت که می تواند با فکر و نگاهش دیگران را کنترل کند، قدرت جادویی خود را از چشم یک پسر روستایی کسب کرده بود ، در مسیر دانشگاه چندین بار ماشین عوض می کرد تا مامورین سازمان سیا را که به خیالش در تعقیبش بودند گول زند!
مطالب از این دست بقدری زیاد است که اگر بخواهیم به آن بپردازیم باید علاوه بر نوشتن خیلی موارد دیگر را بصورت نمایش بازی کنیم!
تمام اینها را گفتم تا مقدمه ای باشد در مورد انواع شخصیت از دیدگاه روانپزشکی، چون می دانم که پرداختن به برخی از مطالب ممکن است در باور بعضی افراد نگنجد وجود چنین مقدمه ای را لازم دانستم
اختلالات شخصیتی(Personality disorders) :
باید بگویم که در روانپزشکی از هر شخصیت به عنوان یک اختلال بحث می شود.
مجموعه الگوهای رفتاری که برای شخص جا افتاده اند و بصورت مستمر می توان این الگوهای رفتاری را در زندگی آنها دید بصورتیکه می توانیم در برخورد با یک مساله نحوه رفتار شخص را با توجه با الگوی رفتاری که از او می شناسیم پیش بینی کنیم( قابل توجه کسانیکه می خواهند شخصی را به عنوان همسری انتخاب کنند) مشخص کننده شخصیت فرد مورد نظر است. باید توجه کنیم که این الگوها مربوط به تمام عمر شخص بوده و ناشی از یک اختلال دیگر روانپزشکی دیگر نمی باشد و همچنین نباید در اثر مصرف دارو یا مواد خاصی و یا سایر بیماریها ایجاد شده باشد.
نکته مهمی که وجود دارد اینست که در برخی موارد، اختلال شخصیت به نفع فرد تمام می شود.
در ابتدا برای افرادی که می خواهند هرچه زودتر در مورد شخصیت خودشان قضاوتی داشته باشند بصورت خلاصه هرکدام از این شخصیتها را معرفی می کنیم و در زیر عنوان بصورت کامل به یکایک آنها می پردازیم.