امیدواری
انشاء
آيا هرگز درباره خود و نوع نگاهتان به زندگي به قضاوت نشسته ايد كه چگونه فردي هستيد؟ خوش بين يا بدبين، اميدوار يا نا اميد؟ نسبت به آشنايان و اطرافيان خود چه احساس و برداشتي داريد؟ مثبت يا منفي؟ آيا همه چيز و همه كس را تار و تهديد كننده مي بينيد يا دلپذير و قابل اعتماد؟ آيا بر اين باوريد كه در گير و دار زندگي پر چالش امروز، خوش بيني و اميدواري، ساده لوحي و سطحي انديشي است؟ آيا در زندگي احساس خستگي و شكست مي كنيد و نسبت به توانمندي هاي خود براي حل مشكلات و نسبت به آينده دچار نگراني و ترديد جدي هستيد؟ به خداوند چطور؟ به رحمت بي كران خداوندي و امدادهاي غيبي او به چه ميزان اميدوار و خوش گمان هستيد؟
هنگامي كه از احساسات و افكار خوبي برخورداريم و با نشاط هستيم، مايليم زندگي را با عينك خوش بيني ببينيم و زماني كه دچار آشفتگي هاي هيجاني و انديشه هاي منفي هستيم، همه چيز و همه كس را تيره و نوميد كننده مي يابيم.
روانشناسان معتقدند به هر نسبتي كه هيجانهاي منفي مانند غم، عصبانيت، نا اميدي و بد بيني در زندگي ما كم رنگ تر باشد، قابليتهاي شخصي و اجتماعي مان در كنار آمدن با مشكلات و كنترل فشار هاي رواني افزايش مي يابد.
خوش بینی چیست ؟
واقعا خوش بيني چيست و انسان خوش بين چه كسي است؟ محققان خوش بيني را انتظار وقوع اتفاق خوب و مثبت در آينده مي دانند. مارتين سليگمن (1990) خوش بيني را در شيوه اي مي داند كه افراد، موفقيت ها و شكست هاي خود را براي خودشان تعريف مي كنند.
از منظر هوش هيجاني، خوش بيني نگرشي است كه افراد را در برابر رويدادهاي سخت زندگي، نوميدي، بي تفاوتي و افسردگي مقاوم مي كند و با كاركرد مثبت و سازگاري در زندگي رابطه مستقيم دارد.
افراد خوش بين شكستهاي خود را در زندگي قابل جبران مي دانند و خود را بر تغيير شرايط توانا مي يابند در حالي كه افراد بدبين معمولا دچار اضطراب انتظاري هستند و همواره نگرانند كه حادثه نا خوشايندي در راه است. تحقيقات نشان مي دهد كه افراد خوش بين به طور كلي كارايي بيشتري در زندگي فردي و اجتماعي خود دارند و از لحاظ جسمي و ذهني سالم تر از افراد بدبين هستند.
بدبيني با افت كارايي دستگاه ايمني بدن و ضعف سلامتي رابطه دارد در حالي كه ميان خوش بيني و سلامت عاطفي- رواني بيماران به ويژه بيماران سرطاني و صعب العلاج رابطه مثبت وجود دارد. خوش بيني در دوره سالمندي نيز موجب افزايش تحمل پذيري عاطفي، رواني و مشكلات جسماني سالمندان مي شود و سازگاري آنان را با زندگي افزايش مي دهد.
خوش بيني مانند اميد كه خويشاند نزديك آن است زندگي ما را سالم تر و شاداب تر مي سازد. خوش بيني و اميد را مانند درماندگي و نا اميدي مي توان آموخت. زير بناي هر دو اين حالتها، نگرشي است كه روانشاسان آن را خودباوري مي دانند، يعني اين باور كه مي توانيم بر تحولات زندگي خود مسلط باشيم و در برابر شكستها احساس نا تواني نكنيم.
امید چیست ؟ انسان امیدوار کیست ؟
اما اميد چيست و انسان اميدوار كيست؟ اريك فروم در كتاب انقلاب اميد مي گويد: اميد پديده اي متناقض است نه انتظاري انفعالي و كنش پذير، و نه نيروي غير واقع بينانه كه بتواند شرايط نا ممكن بوجود آورد.
امروزه محققان در يافته اند كه نقش اميد از آن كه تنها نيروي تسلي بخش در اوج احساس غم زدگي و نا كامي باشد بالاتر است. اميد مانند خوش بيني نقش مقتدرانه و شگفت آوري در زندگي ايفا مي كند و در عرصه هاي گوناگون از موفقيت تحصيلي و شغلي گرفته تا ارتباطات خانوادگي و اجتماعي مزاياي فراواني به همراه دارد. گلمن (1995): اميد اعتماد به حال و آينده و معني دار بودن زندگي است. به قول اشنايدار از استادان روانشناسي، اميد، اعتقاد بر اين امر است كه هدفتان هر چه باشد، هم اراده دستيابي به آن را داريد و هم راه آن را مقابل شما گشوده است.
اگر انسان اميد خود را از دست بدهد، چه بداند و چه نداند، به قول اريك فروم به دروازه هاي جهنم قدم گذاشته و انسانيت خود را پشت سر گذاشته است. انسانهاي اميدوار، در تعقيب هدفهاي خود در زندگي كمتر دچار افسردگي و اضطراب و درماندگي هاي عاطفي مي شوند زيرا نشانه هاي زندگي تازه را مي بينند و هر لحظه آماده اند به تولد آن چيزي كه آماده تولد است كمك كنند.
در اين جا سخن از خوش بيني هاي ساده لوحانه و اميدهاي دروغين و فريبنده نيست، بلكه از خوش بيني و اميدي مي گوييم كه به عنوان كيفيت اساسي يك زندگي سالم و پرنشاط مطرح است و عوامل جدي رشد و تعالي فرد و جامعه مي باشد.
در آموزه هاي قرآني و ديني ما، نوميدان از رحمت الهي و امدادهاي خداوند در شمار كافران و گمراهان به حساب مي آيند. امام علي (ع) در دعاي كميل از اميد به عنوان يك سرمايه انساني ياد مي كند. ايمان بدون اميد قابل دوام نيستو پايگاه اميد چيزي جز ايمان و اعتقاد به خداوند نمي باشد. به قول وحشي بافقي: به راه اين اميد پيچ در پيچ / مرا لطف تو مي بايد، دگر هيچ. آميختگي ايمان و اميد در قيام عاشورا و حماسه حسيني از جنبه هاي زيبا و تحسين بر انگيز اين حادثه پويا و زنده تاريخ اسلام است.
چهره مصمم و اميدوار امام حسين (ع) و ياران اندك و حماسه آفرين او به گونه اي است كه گويي آثار نوراني و اميد بخش قيام خود را در آينده اي نزديك مي بينند. تبلور خوش گماني به الطاف بي كران خداوندي و اميد به پيروزي حق بر باطل از جمله ابعاد برجسته حماسه عاشوراست كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
انتظار ظهور مهدي موعود (عج) نيز اميد به آينده و خوش بيني نسبت به استقرار عدالت اجتماعي و حاكميت حق و انصاف بر ستمگري و بي انصافي است.
آخرين كلام اين كه رشد خوش بيني و اميد در انسان به ميزان زيادي معلول آموزش ها و يادگيري هاي او در جامعه، خانواده و يا طبقه اي است كه وي در آن زندگي مي كند. گل زيباي روئيده در كنار خار در نتيجه تلاش و اميد باغبان سخت كوش به بار نشسته است. آري، باغبان به اميد آن همه تيمار بيند / تا روزي بر آن گل بار بيند.
«باز باران٬ با ترانه
میخورد بر بام خانه»
خانه ام کو؟ خانه ات کو؟
آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟
فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران
گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟
خاطرات خوب و شیرین
کوچه ها شد، کوی بن بست
در دل تو٬ آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غمهای امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد
* * *
باز باران٬ باز باران
میخورد بر بام خانه
بی ترانه ٬ بی بهانه
شایدم٬ گم کرده خانه
داستان امیدواری
مردي متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است...
به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد. به اين خاطر نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت.
دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيقتر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...
«ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي ، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد.»
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:
«عزيزم ، شام چي داريم؟» جوابي نشنيد بعد بلند شد و يک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابي نشنيد. بازهم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابي نشنيد. اين بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: «عزيزم شام چي داريم؟» و همسرش گفت:
«مگه کري؟!» براي چهارمين بار ميگم: «خوراک مرغ»! حقيقت به همين سادگي و صراحت است.
مشکل، ممکن است آن طور که ما هميشه فکر ميکنيم در ديگران نباشد؛ شايد در خودمان باشد.