چند همسری
واژه «چند همسری» باعث ایجاد نگرانی وچه بسا ترس ووحشت در دل بسیاری از زنان متاهل-و نه همهٔ آنان- میشود؛ بنابراین احساس درد زن نسبت به وجود یک زن مزاحم دیگر در کنار وی یک احساس طبیعی است که جلوگیری از چند همسری و اکتفا به یکی، آن را نمیزداید.
چند همسری راه حلی برای مشکلات دینی:
چند همسری راه حل مشکلات روانی:
چند همسری راه حل مشکلات طبیعی:
چندهمسری راه حل مشکلات اقتصادی
عشق وغیرت:
عدالت در شریعت اسلام
چند همسری از چه زمانی؟
آیا مقید کردن ازدواج به اجازهٔ قاضی هدف مورد نظر را محقق میکند؟
ضامن عدالت ورزی
عدالت مطلوب
دو زن پارسا از بغداد
نجوایی با حواء
تعدّد زوجات یا چندهمسری
تعدّد قبل از اسلام
1) تعدّد در دین یهود:
نزد ایرانیان: و هندوستان و چین و مصر
7) در دیانت مسیح:
8) در میان عربهای پیش از اسلام:
اسلام و تعدّد زوجات:
شروط تعدّد زوجات:
احکام شرعی در تعدّد زوجات:
تعدّد زوجات حضرت رسول (ص)
تعدّد زوجات یا دوستِ زنْ داشتن:
توجیهاتی برای تعدّد زوجات:
تعدد یا چندگونگی از سنتهای الهی در هستی ومیان انسان هاست و حکمت خاص خود را دارد اما واژهی چندتایی یا چند عددی، امروزه مختص همسران شده و گویی چندتایی بودن فقط در میان همسران اتفاق میافتد. مسالهای که باعث شده از آن در دین سوء استفاده گردد، با وجود آنکه چند همسری بدعت و خلاف شرع اسلامی نیست و حتی پیش از اسلام وجود داشته است.
یهودیان چندهمسری را مجاز میدانستند و بدون هیچ قید وشرطی آن را انجام میدادند و پیامبران الهی بنی اسرائیل نیز چند همسر برگزیدهاند و یهودیان منکر تاریخ نگاشته شده در این باره و آنچه در عهد قدیم (تلمود) در بارهی چند همسری بدون هیچ قید وشرطی در شریعت موسی آمده، نیستند و حتی برگزیدن کنیزان بیشمار را نیز ممنوع نمیدانستند.
انجیلِ مسیحیان نیز در تکمیل تورات آمده و ناقض آن نیست و در مسیحیت نیز نص صریحی در ممنوعیت چند همسری وارده نشده است.
اعراب نیز این گونه بوده و پیش از اسلام چند همسری درمیان آنان رواج داشته است ولی تعداد آن نامشخص بوده ودلیل آن هم در حدیث زیر آمده است:
«أسْلَمَ غیلان بن سلمة الثقفی وتحته عشر نسوة فی الجاهلیة وأسلمن معه فأمره النبی أن یختار أربعًا منهن.»
غیلان بن سلمه ثقفی که دارای ده همسر بود اسلام آورد و آنان نیز با وی اسلام آوردند آنگاه پیامبر (صلی الله وعلیه وآله وسلم) دستور دادند چهار تا از آنان را انتخاب کند [و بقیه را رها کند]. [۱]
چند همسری یک آیین تمدنی
درست نیست که بگویند چندهمسری آیینی بدوی است که در تاریخ تنها میان ملتهای بدوی وباستانی رواج داشته است بلکه مورخان و باستانشناسان آیین چندهمسری را تنها در شکل صحیح آن از میان ملتهای متمدنتر ثبت نمودهاند درحالی که این پدیده در میان ملتهای بدوی و معاصر کمتر به چشم میخورد. جامعهشناسان و تاریخشناسان و در رأس آنان «وستر مارک»، «هیلیر» و «جنربرج» نیز به این مساله اذعان داشتهاند. گفته شده که آیین تک همسری آیین رایج در جوامع بیفرهنگ و بدویتر بوده و اینها ملتهایی بودند که با شکار و امرار معاش از دل طبیعت زندگی میگذراندهاند. اما تنها در جوامعی که گام بزرگی در جهت پیشرفت وتمدن برداشتهاند و متمدنتر بودهاند شکلی واضح از چند همسری وجود دارد و این ملتها همان ملت هاییاند که در آن زمان از مرحله شکار و وابستگی به طبیعت فراتر رفته بوده و به مرحلهی اهلی کردن حیوانات و استفاده از آن گام گذاشته بودند و از مرحلهی جمع آوری میوه و تخم به مرحلهی کاشت وکشاورزی قدم نهاده بودند.
بسیاری از مورخان و اندیشمندان غربی وبیگانه نیز به اهمیت چندهمسری در راستای نیاز فطری مردان اعتراف داشتهاند. تاریخ نگار بزرگ فرانسوی (گوستاو لوبون) میگوید: چندهمسری به شکلی که اسلام دستور داده بهترین آیین و نظام است و در راستای تربیت و رشد ملتهایی است که بدان گرویدهاند و به آن پایبنداند. کانون خانواده را مستحکمتر و روابط خویشاوندی را گستردهتر میسازد و مهمترین جنبهی اهمیت آن این است که حداقل زن مسلمان نسبت به هم نوع خود در جوامع غربی از احترام و حقوق شایسته به خود برخوردار است و [چون کالایی با وی برخورد نمیشود]. وی میافزاید: نمیدانم براساس چه اصلی اروپاییها حکم به کم اهمیتتر بودن این آیین- آیین چند همسری- نسبت به آیین تک همسری آمیخته به دروغ ونفاق، میدهند؛ درحالی که دلایلی بر برتری نظام چند همسری بر نظام تک همسری وجود دارد. لوبون میگوید قوانین اروپا جواز چند همسری را صادر خواهد کرد.
دیدگاهی عینیت گرا:
پیش از سخن گفتن از چند همسری با توجه به جایگاه آن در نص و نیز به دلیل حرمت شریعت الهی و رد شبهات مغرضان باید از نظر علمی وفقهی این مساله را به خوبی بررسی کرد. بدین ترتیب بررسی حکمت چندهمسری و رعایت عدالت مورد نظر در آیات شریف قرآنی که به حلال بودن چندهمسری پرداخته، عینک بیشبههای خواهد بود که هر مسلمانی باید از پشت شیشهی آن به مسائل شریعت در مکان خاص خودش در دایرهی اندیشهی اسلامی و میراث اسلامی ودین دربردارندهی مسائل قدیم وجدید انسان، نگاه کند. و در اینجا به پرسش حکمت [چند همسری] پاسخ میدهیم که: آیا چند همسری میتواند پاسخی باشد برای مشکلاتی که گریبانگیر فرد (شوهر و همسر)، یا خانواده یا جامعه یا همهی امت است.... آن هم به همین شکل سفارش شده بدون هیچ کم وزیادی؟؟؟؟
چند همسری راه حلی برای مشکلات دینی:
- برچیده شدن معضل دوست دختر/ دوست پسر
- حل مشکل [بیکسی شوهر] در سفرهای کاری و نیاز به حفظ نفس خویش از فتنههای امروز
- برچیده شدن ازدواجهای حرام و از جمله پنهانی
- اعلام گسترش نسلی که اسلام سفارش نموده است
- حل معضل انحرافات جنسی
.
چند همسری راه حل مشکلات روانی:
- نیاز به همسری دیگر؛ زیرا همسر اول نتوانسته پوشش روانی، فکری ومحبت مورد نظر مرد از ازدواج را برآورده سازد.
- عدم وجود مکان خانوادگی ومتعادل دیگری که بتوان به دلیل سختگیری مادر یا عدم امکان ادامهی زندگی میان طرفین در آنجا فرزندان را پرورش داد.
- همسر اول تنها از عهدهی پرورش وتربیت چند فرزند بر میآید حال آنکه شوهر فرزندان بیشتری میخواهد.
- ناتوانی زن در بر آوردن نیازهای جنسی زیاد و فراوان مرد.
- از آنجا که [امروزه] همسر اول تنها برای انجام امور خانه وقت و توان کافی ندارد همسر دوم میتواند منبع آرامش خانواده باشد.
- همسر دوم [در صورت بیوه بودن] نیاز به سرپرست داشته و اگر مطلقه باشد آرزوی یک زندگی جدید را در دل دارد.
- اگر شوهر نسبت به همسر تنفر یا سردی شدیدی احساس کند آنگاه به جای طلاق، وی را نگه میدارد و بویژه اگرصاحب فرزند باشد با یک زن د یگر ازدواج میکند. [و به مرور نسبت به همسر اول نیز تغییر مییابد].
چند همسری راه حلی برای مشکلات اجتماعی
- فراهم آمدن یک زندگی اجتماعی آرام برای بیوه زنان ومطلقههای نیازمند آن.
- حل مشکل در خانه ماندن دختران و مشکل افزایش سن ازدواج.
- حل معضل افزایش خانوادههای کم جمعیت.
چندهمسری راهی برای درمان بیماریها:
- عقیم بودن همسر اول.
- آسیب دیدگی همسر اول و پیامدهای آن بر مسائل زناشوئی وخانوادگی.
- دورهی باروری برای مرد نسبت به زن بسیار طولانیتر است و به هفتاد سالگی میرسد درحالی که این توانایی در زن در پنجاه سالگی غالبا از بین میرود.
چند همسری راه حل مشکلات طبیعی:
پژوهشها و تحقیقات نشان میدهد که عموما تعداد زنان نسبت به مردان بیشتر است ودلیل آن را اینگونه ذکر میکنند:
- جنگها.
- آمارها بر افزایش نسبت نوزادان دختر-در همه دنیا- در مقایسه با نوزادان پسر با میانگین ۴ به ۱ تاکید دارد.
- میانگین مرگ ومیر طبیعی جنس مذکر نسبت به جنس مونث بیشتر است.
- میانگین عمر زنان نسبت به مردان طولانیتر است؛ زیرا مردان دشواریهای بیشتری برای فراهم کردن وادامهی زندگی نسبت به زنان متحمل میشوند و مرد به عنوان ستون اصلی زندگی در ساختمان انسان سازی و سازگاری با تحولات زندگی فشار زیادتری را تحمل میکند.
چندهمسری راه حل مشکلات اقتصادی
- فراهم شدن منابع مادی دائم و پاک برای زنی که به آن نیازمند است.
- نیاز کشورهای اسلامی به نیروی کار که این عمل آن کشورها را از استخدام کارگران وکارمندان نامسلمان وبیگانه و ملیت بخشی به آنان بینیاز میکند.
- نیاز دولتهای بزرگ به افزایش جمعیت چنانکه در اروپا شاهد این مساله هستیم که آغوش خود را به روی مهاجران تمام مناطق جهان گشودهاند و از آنان استقبال میکنند!!
* - کارشناس ارشد مترجمی زبان عربی و پژوهشگر مسائل فقهی- اسلامی
پاورقیها:
[۱] -سنن الترمذی، کتاب النکاح، باب ما جاء فی الرجل یسلم وعنده عشر نسوة...
واژه «چند همسری» باعث ایجاد نگرانی وچه بسا ترس ووحشت در دل بسیاری از زنان متاهل-و نه همهٔ آنان- میشود؛ بنابراین احساس درد زن نسبت به وجود یک زن مزاحم دیگر در کنار وی یک احساس طبیعی است که جلوگیری از چند همسری و اکتفا به یکی، آن را نمیزداید.
اما اگر مردی به زن دیگری احساس داشته باشد آنگاه همسر اولش دربرابر احساس بخشی به زن دیگر، چه واکنشی نشان میدهد؟
میتواند به همسرش خیانت کند و پنهانی با آن زن اراتباط داشته باشد و پنهانی با وی معاشرت کند وگاهی نیز از این مساله آگاه شود اما نمیتواند کاری انجام دهد این همان واقعیتی است که در سرزمینهای غربی وجود دارد و بسیاری از منحرفان کشورهای ما نیز به آن مشغولاند. اما آیا برای آن زن، و شوهرش و زن دیگر و حتی جامعه بهتر نیست که این ارتباط با آگاهی وی و رضایت او صورت گیرد تا طبق سنت خدا و رسولش مشرع نیز باشد؟
عشق وغیرت:
عشق همان طور که یگانه است اکراه واجبار را نیز نمیپذیرد. اگر همسری در کنار شوهری قرار گرفته که او را دوست ندارد؛ این را قضا و قدر تعیین نموده است وراهی برای زدودن این درد و عذاب روحی نیست؛ حال ممکن است با طلاق تمام زندگی را از دست دهد و یا هم ممکن است با همسر دوم نیمی از زندگی را از دست دهد. اما کدام یک از این دو مورد دردناکتر است؟!
غیرت در زمان ما پدیدهٔ تازهای نیست؛ پدیدهای است که همسران اشرف بشر و عادلترین آنان یعنی پیامبر (ص) نیز در معرض آن قرار گرفتند.ام سلمه به دلیل غیرت زیادی که داشت از ازدواج با رسول الله (ص) سر باز میزد؛ چراکه [میگفت] ایشان چند همسر دارد. پیامبر (ص) برایش دعا فرمود که این غیرت از وی زدوده شود. هم چنین غیرت حضرت عائشه نسبت به صفیه وخدیجه –رضی الله عنهن جمیعا- نیز قابل انکار نیست. اما غیرت زیادی باعث خشونت و آزار طرف دیگر میگردد و باعث تجاوز به حقوق دیگران میشود که شرعا حرام است. خداوند عزوجل همسران پیامبر (ص) را نسبت به آزاری که از غیرتشان به ایشان رسیده بود، در سورهٔ تحریم مورد سرزنش قرار میدهد.
اما خداوند بر این احساس به عنوان یک احساس درونی، مادامی که به دیگری آزار نرساند یا کسی را باطل نخواند، کسی را مواخذه نمیکند. دلیل این امر چیزی است که در مسالهٔ افک مطرح است زمانی که رسول الله (ص) از همسرانش برای پاکی همسرش عائشه طلب شهادت فرمود که زینب بنت جحش به عنوان یک مسلمان پاک در برابر ریختن آبروی خواهرش موضع گیری میکند-در حالی که میتوانست از آن بعنوان فرصتی برای خراب کردن آن همسر وجا کردن خود در دل شوهر استفاده کند اما نکرد- و تنها حقیقت را بازگو کرد.
با انجام عدالت و بیان خوبیهای همدیگر در زندگی و خانواده همسران میتوانند بایکدیگر کنار آمده و آتش غیرت خانمان سوز را خاموش کنند.
عدالت در شریعت اسلام
عدالت را شریعت اسلام وضع نموده و نگذاشته که شوهر آن را تغییر دهد وحتی آن را به عنوان یک قانون اساسی قرار داده است و سپس کشورهای فقه وسنت آن را تشریح کردهاند که به عنوان نوبت بندی [عدالت] میان همسران در کتابهای فقهی مطرح است. بنابر آنچه گفته شد هیچ شوهری مادامی که در دل ارادهٔ انجام عدالت در حد توانش را نداشته باشد، حق چند همسرگزینی ندارد.
اما چندین ایراد وجود دارد که قانونهای اساسی کشورهای عرب منع کننده از چند همسری بدان گرفتار شدهاند و آنان که از منع آن شرم دارند موانعی را بر سر راه آن میاندازند:
چند همسری از چه زمانی؟
دکتر سعید محمد الجلیدی-در کتاب احکام الاسره فی الزواج والطلاق وآثارهما- میگوید: «میان فقهای معاصر بر سر جواز صدور شرط عدالت و حسن معاشرت در چندهمسری و نیز تمکن مالی برای هزینههای همسر دوم به عنوان یک شرط قانونی اختلاف وجود دارد که تنها در صورتی اجازهٔ چندهمسری داده میشود که این شروط در فرد وجود داشته باشد. برخی با استناد به دلیل عدم وجود مانع شرعی از این دو شرط و نیز اینکه چندهمسری تبدیل به مشکلی سزاوار وضع شروط گشته و آسیبهایی به همسر اول میزند وکودکان آواره میسازد، آن دو شرط را جایز دانستهاند؛ چراکه در نتیجهٔ این آسیبها کینههایی بوجود میآید.»
این مورد در برخی از قوانین کشورهای عربی به نص قانون تبدیل شده و برخی به ممنوعیت آن وبرخی به مشروط بودن آن البته با نظر قاضی تمایل دارند و یا هم به اجازهٔ وی پس از تحقق این شروط مایلاند.
بسیاری از فقها بر این باوراند که نباید چندهمسرگزینی را مشروط به قوانین قضایی کرد وتنها به همان شروطی که شریعت اسلام آورده و فرد طالب ازدواج را بدان مقید ساخته، باید اکتفا کرد. خداوند متعال میفرماید:
{وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ}:
اگر ترسیدید که درباره یتیمان نتوانید دادگری کنید با زنان دیگری که برای شما حلال هستند و دوست دارید، با دو یا سه یـا چهار تا، ازدواج کنید. اگر هم میترسید که نتوانید میان زنان دادگری را مراعات دارید، به یک زن اکتفاء کنید یا با کنیزان خود ازدواج نمائید. این سبب میشود که کمتر دچار کجروی و ستم شوید. [نساء: ۳]
مرجع ترس از ستم وظلم خود شخص است؛ زیرا وی از قاضی بهتر به احوال خویش آگاه است و کسی است که نیازها وشرایط خود را درک میکند و از دل ودین خویش آگاهی دارد. اگر قرار بود کسی دیگر در امور وی دخالت کند پیامبر (ص) واصحاب ایشان در زمان خودشان به این کار حرص میورزیدند اما میبینیم که هیچ کدام به این کار مبادرت نورزیدند و به چندهمسری کسی کاری نگرفتند. میان انسانها در هر زمانی عادل، ستمگر، توانا وناتوان وجود دارد با آگاهی به این مطلب برآورد نیاز به همسر دیگر و توانایی نفقه واجرای عدالت مسائل شخصی است که به خود شخص باز میگردد و درست نیست کسی دیگر در این باره برای وی تصمیم بگیرد؛ زیرا در این صورت عرصه بر وی تنگ میگردد و افراد سعی میکنند از این مساله به بهانههای مختلف و دروغین وعقدهای پنهانی، شانه خالی کنند... وچه بسا بسیاری از کارهای دیگری که آنان را به حرام افکند، صورت گیرد و آنگاه دوست زندگی به دوست دختر تبدیل گردد چنان که دربسیاری از ملتهای مانع چند همسری از نظر قانونی این اتفاقات درحال رخ دادن است و واضح وآشکار میان معشوقهها و دوستیهای پوشالی نمودار است.
آیا مقید کردن ازدواج به اجازهٔ قاضی هدف مورد نظر را محقق میکند؟
قاضی که به دنبال دلیل چندهمسرگزینی فرد است بدون شک از اسرار زندگی او آگاه میشود و شوهر مجبور به گفتن رازهایی از زندگی خود به وی میشود که صلاح نمیداند آن را بگوید. حال به فرض اینکه بتواند نیاز خود به چندهمسری را برآورد کند به عنوان مثال عقیم بودن یا بیماری همسر اولش... آنگاه قاضی چگونه بفهمد که وی عدالت خواهد نمود یا ستم؟! این حالتی است که نزدیکترین شخص به این ازدواج از آن آگاهی نخواهد داشت چه برسد به قاضی که باید براساس عمل حکم کند و ارتباط نزدیک وشخصی با شخص ندارد!!
به قول برخی از اندیشمندان: «میبینیم که قاضی در این مورد بیتاثیر است؛ زیرا قاضی از تعیین انگیزههای ازدواج مجدد شخص ناتوان است و نمیتواند حدی برای شروطی که ازدواج مجدد با آن ممکن است، تعیین کند. بنابراین دستور به ازدواج مجدد یا منع از آن توسط قاضی همیشه صحیح واقع نخواهد شد. پس موافقت قاضی به دلیل حلال بودن این امر چیزی را به مساله نمیافزاید؛ زیرا انجام آن به اجازه نیازی ندارد و ممانعت قاضی نیز دلیل عدم صحت ازدواج مجدد نیست مادامی که براساس شروط شرعی انجام شود».
ضامن عدالت ورزی
اساس این امر تقوی است و همان چیزی است که در ابتدای سورهٔ نساء جایی که چندهمسری مطرح میشود، بیان شده است. کار را با تقوی آغاز میکند و حکم چند همسری را در کنار سخن از اموال یتیمان وعدالت در آن بیان میفرماید. همگی خطر خوردن مال یتیم وستم به آنان را میدانیم. سید قطب در اینجا میگوید: «تقوا چیزی است که از ظلم وستم باز میدارد و احساس دل نسبت به ترس از خداست و آن را از خشم وغضب آن بیرون برده وبه سمت خوشی وخشنودی سوق میدهد. هیچ شریعت وقانونی بدون این رشتهٔ پیوند استوار وموفق نمیگردد و هیچ آشوبی بدون آن آرام نمیگیرد و سازماندهیهای خشک وبی روح را بس است وبلکه این حساس و ترس و حرص در نیرویی فراتر از نیروی انسان یعنی الله اجتناب ناپذیر است»
عدالت مطلوب
شیخ شعراوی در تفسیر سورهٔ نساء میگوید: «عدالت مطلوب عدالتی است که در حوزهٔ اختیار تو باشد؛ زیرا عدالتی که فراتر از توان تو باشد را خداوند تکلیف نمیکند؛ بنابراین تو در زمان ومکان و هزینهها عدالت بورز و در حالت خویش نزد هر کدام عدالت داشته باش اما خداوند از تو نمیخواهد که در محبت درونیات عدالت داشته باشی؛ زیرا این از اختیار تو خارج است».
در اینجا نکتهای ظریف نهفته است و آن اینکه منظور از عدالت این نیست که فقط کالاهای مادی را به زن اختصاص دهد بلکه هزینههایی که صرف خودش در کنار هرکدام از زنان میکند، نیز ملاک است. شیخ میگوید: «منظور از عدالت مطلوب تقسیم عادلانهٔ مکان است یعنی هر کدام از همسران مکانی برابر با مکان دیگری داشته باشد. از نظر مدت زمان نیز باید عدالت رعایت شود. از نظر وضع ظاهری نیز باید رعایت کند بنابراین نباید در معاشرت با یکی لباس فاخر بپوشد وبا مرکب فاخر رود و در کنار دیگری با لباس مندرس وکهنه و... حضور یابد بعنوان مثال در نزد یکی با لباس ورختخواب پشمینه بخوابد و در کنار دیگری با لباس و رختخواب کم ارزشتر از آن بماند. پس مساوات در وسایل زنان تنها نیست بلکه مساوات در وسایل شخصی مرد نیز در نزد زنان باید مراعات گردد. حتی برخی از مسلمانان صدر اسلام در کفشی که نزد هر کدام از زنان خود میپوشیدند مساوات داشتند. و کفش یک شکل و رنگ میپوشیدند تا یکی از زنان نگوید به عنوان مثال: «شوهر نزد من لباس فاخرتری دارد و شیک پوشتر است».
دو زن پارسا از بغداد
در کتاب صفوة الصفوة ابن جوزی آمده است: «در بغداد پارچه فروشی مشهور زندگی میکرد. هنگامی که در مغازهاش بود دختری به سویش رفت تا چیزی از وی بخرد و هنگامی که با او سخن میگفت نقاب از چهرهاش برداشت. وی گفت: «بخدا سوگند، از چیزی که دیدم شگفت زده شدم. دختر گفت: من نیامدهام چیزی بخرم؛ بلکه برخی از روزها در بازار رفت وآمد میکنم تا مهر کسی در دلم افتد و با من ازدواج کند و مهر تو در دل من افتاده است. من مال و ثروت هم دارم. با من ازدواج میکنی؟ مرد گفت: من دختر عمهای دارم که به عنوان همسرم با من است و به او قول دادم او رها نکنم و از او فرزند دارم». دختر گفت: «من راضیام که تو هفتهای دوبار نزد من بیایی». مرد راضی شد و با وی رفتند و عقد محرمیت خواندند و به خانهٔ دختر رفت و با وی معاشرت نمود».
سپس به خانهٔ خودش برگشت و به همسرش گفت: «یکی از دوستانم خواسته که امشب را نزد او باشم» و رفت و شب را نزد وی صبح نمود و هر روز بعد از ظهر نزد او میرفت.
این روال تا هشت ماه طول کشید. دختر عمهاش به او شک نمود و به خدمتکارش گفت: «هر وقت از خانه بیرون رفت دنبال او برو ببین کجا میرود؟ خدمتکار اطاعت کرد. مرد به دکان خویش رفت و هنگام ظهر برخواست ورفت. خدمتکار نیز به دنبال او به راه افتاد درحالی که وی نمیدانست تعقیب میشود تا آنگاه که وارد خانهٔ همسر دیگرش شد. خدمتکار از همسایهها پرسید: «این خانهٔ کیست؟» گفتند: «از آن دختری است که با یک تاجر پارچه فروش ازدواج کرده است». خدمتکار نزد سرور خود برگشت و ماجرا را تعریف نمود. و زن به خدمتکار گفت: «مبادا که این خبر را به کسی بگویی» و چیزی به شوهرش نیز نگفت.
مرد تمام آن سال را زندگی کرد وسپس بیمار شد و از دنیا رفت. هشت هزار دینار از خود به جا گذاشته بود. همسر اول (دختر عمهٔ وی) حقوق وارثان را که حدود هفت هزار دینار میشد جدا نمود و هزار دینار دیگر را به دو بخش تقسیم نمود و یک بخش آن را در کیسه گذاشت و به خدمتکار گفت: «این کیسه را بگیر و به خانهٔ آن زن برو و بگو که این مرد مرده است و هشت هزار دینار از خود به ارث گذاشته است و فرزند پسر هفت هزار دینار را به عنوان حق خویش برگرفته است و هزارتای دیگر باقی مانده که من میان خود و او تقسیم نمودهام واین سهم او است» و آن را به او بده.
خدمتکار رفت ودرب خانهٔ زن را کوبید و وارد شد وخبر مرگ مرد را به او داد و مساله را چنان که شنیده بود به وی گفت. زن گریست وگنجینهٔ خود را گشود و یک بسته را بیرون آورد و به خدمتکار گفت: «به سوی سرورت بازگرد وسلام مرا به او برسان و بگو آن مرد مرا طلاق داده و این طلاق نامه را هم برای من نوشته است و این مال را به او برگردان. من سهمی از میراث او نمیبرم» خدمتکار برگشت و ماجرا را برای سرور خود بیان نمود».
نجوایی با حواء
بنده تنها زمانی به خشنودی خداوند دست مییابد که به خاطر خداوند پا روی نفس خویش گذارد و در مقابل آن بخاطر خداوند مجاهده نماید و ارادهٔ خود را در راستای ارادهٔ الهی قرار دهد و چیزی را دوست بدارد که خداوند دوست دارد و ایمان را با ترجیح شریعت بر هوای نفس خود کامل نماید چنان که پیامبر (ص) میفرماید:
«لا یؤمن أحدکم حتى یکون هواه تبعاً لما جئت له»
«ایمان هیچ یک از شما کامل نمیشود تا اینکه هوای او تابع آنچه من آوردهام باشد»
اگر زن مسلمان از این دیدگاه شخصی کوته بین نسبت به چندهمسری بیرون آید قانون اسلامیای را مشاهده خواهد نمود که با کمک آن به تنهایی قادر خواهد بود زندگی سایر هم نوعان خود را نیز تضمین کند؛ بنابراین به همان چیزی دست پیدا خواهد کرد که زنان صالح گذشته بدان رسیدهاند که از جمله آن آرامش فکری و زندگی پرباری که خداوند اراده نموده و نیز ارتباط والا و احسان ولطف در ارتباط با خداوند عز وجل میباشد. علاوه بر این او شکافی را در جامعهٔ اسلامی ترمیم خواهد نمود و از دید شخصی عجولانه به مساله نگاه نخواهد کرد بلکه از دیدگاه بلندمرتبگی مصالح اجتماعی بدان خواهد نگریست و بیش از پیش به والایی رابطه با خدای خویش خواهد رسید.
قال الله العظیم فی محکم آیاته: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا» صدق الله العظیم (نساء:3)
تعدّد زوجات یا چندهمسری
خاورشناسان و مبلغان مسیحی مسألهی «چندهمسری» را به گونهای برای تبلیغات خود مورد بحث قرار دادهاند که گویا این مسأله جزو شعایر عبادی اسلام یا یکی از واجبات یا حداقل یکی از مسائل مستحب است! اما باید دانست که چنین تبلیغاتی برای گمراهی دیگران است. زیرا طبق قاعده معمول و شرایط طبیعی زندگی، در اسلام اصل برآن است که با یک زن ازدواج کند تا به او آرامش بخشد و مونس جان و مدیر منزل و حافظ اسرارش باشد و آرامش و مودت و رحمت را که پایههای زندگی زناشویی هستند متحقق سازد.
به همین خاطر علمای دین گفتهاند: «کسی که دارای زن مناسبی باشد و در حد معمول او را از نظر زندگی و غریزی کفایت کند، مکروه است علاوه بر او با زن دیگری ازدواج کند›› زیرا خود را بدون ضرورت در معرض ارتکاب کار حرام قرار داده و ممکن است آن کار حرام ایجاد تبعیض و بلاتکلیف گذاشتن یکی از آنها باشد که خداوند از آن نهی کرده و میفرماید: «وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَ»[1] ‹‹به یک طرف یکسره تمایل نورزید تا آن زن دیگر را سرگشته و بلاتکلیف رها کنید››.
پیامبر(ص) نیز فرموده است: ‹‹مَنْ کَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَمَالَ إِلَى إِحْدَاهُمَا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَشِقُّهُ مَائِلٌ››[2] مردی که شوهر دو زن باشد و به یکی از آنها بیشتر تمایل داشته باشد روز قیامت درحالی به میدان محاسبه میآید که یک طرفش به سوی پایین مایل است. کسی که نمیتواند مخارج زن دوم را از نظر مالی تأمین کند و یا مطمئن نیست که بتواند بین آن دو عدالت برقرار کند حرام است که به ازدواج دوم اقدام کند، زیرا خداوند متعال میفرماید: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً»[3]چنانچه بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک زن اکتفا ورزید. اما هر چند شریعت اسلام برای پرهیز از لغزشها و افتادن در دام مشکلات دنیا و آخرت ترجیح داده است که مردان مسلمان به یک زن اکتفا ورزند یکسری انگیزه و نیازهای انسانی وجود دارند و به مرد اجازه میدهند که بیش از یک زن داشته باشد؛ زیرا دین اسلام موافق و سازگار فطرت سالم انسانی است و از واقعیت فرار نکرده و به دور از افراط و تفریط و خیالپروری، واقعیتها را از طریق چارههای واقعی حل میکند.
تعدّد قبل از اسلام
برخی از مردم پیرامون چندهمسری چنان به صحبت میپردازند، انگار که اسلام اولین دینی است که آن را به ارمغان آورد و این جهل، یا خود را به تجاهل زدن در درک تاریخ است! در میان امتها و ملتهای پیشین هر مردی که آرزو داشته بدون قید و بند با تعداد کثیری از زنان ازدواج کرده که تعداد آنان به بیست و گاهی اوقات به صد یا بیشتر هم رسیده است.
1) تعدّد در دین یهود:
تعدّد زوجات در دین یهود به صورت بسیار زشت بوده است، تا جایی که در کتاب عهد قدیم آمده است که داود و سلیمان هریک صدها زن داشتهاند و گویا حضرت سلیمان هفتصد زن آزاده و سیصد زن کنیز داشته است. تورات هیچ قیدی برای تعدّد زوجات ذکر نکرده است. ولی در نصوص‹‹تلمود›› آمده است که برای توده مردم تا چهار عدد و برای ولی امر یهود به قیاس به ملک داوود تا 18 زن مباح است!
2) در عراق قدیم:
در ماده 148 شریعت و قانون حمورابی آمده است که اگر زن اولی بیمار باشد، برای مرد جایز است که زن دوم بگیرد.
نیلوفیلد در ضمن سخن از تعدّد زوجات نزد عبرانیها گفته است. قوانین بابلیان و همسایگانشان که با بنیاسرائیل در ارتباط بودهاند همگی تعدّد زوجات را قبول داشتند.
آشوریان نیز به دلیل ماده 46 از لوح اول که از ازدواج با همسر پدر بعد از وفات او سخن میگوید؛ تعدّد زوجات را قبول داشتهاند. هرگاه زن پدر، زن دوم و بدون اولاد باشد باید با یکی از اولاد شوهرش سکونت گیرد.
نزد ایرانیان: و هندوستان و چین و مصر
تعدّد زوجات و داشتن کنیزکان بدون حدود و ضابطه در نظام آشفته روابط بین زن و مرد، وجود داشته است.
4) در تمدن هندوستان
تعدّد زوجات بدون تحدید و مقید بودن به عدد خاص وجود داشت، و لیکن یکی از آنها رئیس دیگران بود.
5) تعدّد در چین
شریعت «لیکی» چین تعدّد زوجات را تا یکصد وسی تن اجازه داده و یکی از پادشاهان قدیم چین در حدود سه هزار زن داشته است. چینیان نیز همچون هندیان یکی از زنان را بر دیگران ترجیح میدادند و رئیس به حساب میآمد.
6) مصر
ثروتمندان و به ویژه امیران و خانودههای سلتنتی در تعدّد همسران اسراف میکردند و حدّی برای آن قائل نبودند و بدان میبالیدند تا جایی که رامسس دوّم افتخار میکند به اینکه از زنان متعدّدش یکصد و شصت فرزند داشته است ولیکن یک زن اصلی بوده و بقیهی زنان در درجه دوم به حساب میآمدند.
7) در دیانت مسیح:
در انجیلهای متداول نصّ صریحی وجود ندارد که تعدّد زوجات را حرام کرده باشد؛ ولیکن به عنوان موعظه و پند آمده است که « خداوند برای هر مردی همسری آفریده است» این تنها گویای آن است که مردم را تشویق کند تا در حالت عادی به یک زن اکتفا کنند.
در بعضی از رسایل «پولس» آمده است که «اسقف باید یک زن داشته باشد» این که اسقف را در داشتن یک همسر استثناء میکند به این معنی است که برای غیر اسقف بیش از یک زن یا همسر جایز است.
بعضی از طوایف مسیحی تعدّد زوجات را واجب میدانند. در سال 1531 میلادی «لامعمدانیان» در «مونستر» به صراحت زیاد فریاد برداشتند که هر مسیحی باید چند تا همسر داشته باشد و «مورونها» تعدّد زوجات را نظام مقدس الهی میدانند. بعداً نظام جدید «کلین» تعدّد زوجات را حرام نمود. علی رغم این که این مطالب در اسفار انجیل نیامده است به عنوان شاهد بر این تفسیر ساختگی در نظام چندهمسری مبتنی بر هوی و هوس کشیشان و احبار مسیحی باید گفت که مسیحیت معاصر در آفریقای سیاه به نظام تعدّد زوجات اعتراف کرده است، چون بدین نتیجه رسیده بودند که منع تعدّد زوجات مانع داخل شدن آفریقاییها به مسیحیت میشود. لذا فریاد زدند که تعدّد زوجات به صورت غیر محدود مباح است.
8) در میان عربهای پیش از اسلام:
عربها با نظام چندهمسری و داشتن کنیزکان همسر، همانند اقوام و ملتهای همسایه خود، آشنا بودهاند و مقید به عدد معدودی نبودند، بلکه این امر به میل و رغبت مرد، مال، جاه و مقامش بستگی داشت. از جمله آن آمده است که «غیلان بن سلمه» در حالی مسلمان شد که شوهر ده زن بود، پیامبر(ص) به او فرمان داد که چهارتا از زنهایش را انتخاب و بقیه را آزاد سازد. همچنین افراد دیگری در حالی به دین اسلام میگرویدند که 5 -8 زن داشتند.
با بررسی این شواهد در تمدنها و ادیان درباره تعدّد زوجات، حالا میخواهیم موضعگیری اسلام درباره آن و فلسفه و مجوز این کار و سمپاشی و دشمنیهای غربیان اسلامستیز را بیان کنیم.
اسلام و تعدّد زوجات:
قبل از اسلام عادت تعدّد زوجات بدون ضابطه و حدود روشنی که کرامت و انسانیت زن را مصون دارد، وجود داشت. اما اسلام برای تعدّد زوجات، قواعد و ضوابطی نهاد که کرامت، حقوق و انسانیت زن را حفظ کند پس اسلام تعدّد را تشریع نکرده بلکه آن را محدود ساخته است و آن محدود کردن نیز مشروط به اجرای عدالت و از عهده مسئولیتهای آن برآمدن است.
شروط تعدّد زوجات:
1- تعداد: هیچ مردی حق ندارد بیش از 4 همسر برگزیند، چنانچه خداوند متعال میفرماید: وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ[4] (....و اگر ترسیدید که در باره یتیمان نتوانید دادگری کنید، با زنان دیگر که برای شما حلالاند و دوست دارید با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید)
2- نفقه: شامل غذا، لباس، مسکن و سایر ضروریات است، مرد نمیتواند زن دیگر برگزیند مگر آنکه قدرت انفاق و [تأمین هزینههای ضروری] او را داشته باشد؛ در غیر این صورت گناهکار خواهد بود، خداوند میفرماید: «ذَلِکَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا»[5]یعنی: این (کار، یعنی اکتفاء به یک زن) سبب میشود که کمتر دچار کجروی و ستم شوید و فرزندان کمتری داشته باشید.
3- عدالت در میان زنان: در تمام امور مادی از جمله، خوراک، پوشاک، مسکن، خوابگاه و رفتار و... وقتی مرد بترسد که نتواند بین زنانش به عدالت رفتار کند؛ بر او واجب است که به یک زن اکتفا کند، چنانچه خداوند میفرماید: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً» اما عدل محبت غیرممکن است، خداوند میفرماید:« وَلَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ»[6] یعنی: شما هرگز نمیتوانید میان زنان عدالت (قلبی) برقرار کنید هرچند بر عدالت حریص باشید.
پیامبر(ص) نیز داراییهای خود را بین زنان عادلانه تقسیم میکرد و سپس میفرمود: «بارالها! این تقسیمی است که درخور توان من است و از آنچه که از من برنمیآید مرا مؤاخذه مکن»[7]. منظور پیامبر(ص) از آنچه که از او بر نمیآید عدالت در محبت و علاقه قلبی و عاطفی بین زنان است.
احکام شرعی در تعدّد زوجات:
1- تعدّد امری است مباح نه واجب.
2- وقتی که ضروریات شخصی و اجتماعی ایجاب کند امری برتر و بهتر است.
3- در همه احوال، التزام به شروط ذکر شده در مورد تعدّد زوجات واجب است؛ در غیراین صورت بهتر و واجبتر عدم تعدّد است.
4- زوجه میتواند در عقد خود مشروط کند که شوهرش غیر از او زنی دیگر برنگزیند. (وفای به این شرط در نزد فقیهان حنبلی واجب است؛ بدان جهت که میتواند در صورت عدم وفا به شرط، ازدواج را فسخ کند و در نزد فقهای مالکی وفای به آن مستحب است.)
تعدّد زوجات حضرت رسول (ص)
بسیاری از غربیها گمان میکنند که «نعوذ باﷲ» رسول خدا (ص) فردی شهوتران بوده است و از اینرو زنانی چند را به همسری برگزیده است و بر خود چیزی را حلال نموده و همان را بر امت خویش حرام نموده است و9 زن را برای خود برگزیده است، ما به شدت با این موضوع مخالفیم به چند دلیل:
1- رسول خدا (ص) در سن 25 سالگی با حضرت خدیجه که در سن40 سالگی از عمرش قرار داشت و زنی بیوه بود ازدواج نمود.
2- رسول خدا با همسرش خدیجه 25سال زندگی نمود تا اینکه فوت کرد همه این دوران، سن جوانی او بود که در این مدت ازدواجی ننمود.
3- رسول خدا(ص) پس از وفات حضرت خدیجه(رض) سه سال ازدواج ننمود تا اینکه سنش به53 سالگی رسید، سپس حضرت عایشه و سوده بنت زمعه(رض) را به ازدواج خویش درآورد، سپس سایر زنان خویش را در خلال پیری از سن 53-63 سالگی برگزید.
4- هریک از ازدواجهای پیامبر از سبب و حکمتی برخوردار بوده است؛ از جمله کاستن از تنشهای قومی و سیاسی و گشودن راه دعوت اسلامی و نیاز مردم به آنها (زنان پیامبر) بعد از وفات او بوده است؛ وگرنه پیامبر(ص) بهترین روزهای زندگی و بیشتر عمر خود را با خدیجه بنت خویلد گذرانده که 15سال از ایشان بزرگتر بود.
آری! چنین زنانی خدا و پیامبر و روز آخرت را بر دنیا ترجیح داده بودند[8] و خداوند حرمت خاصی بر آنان قائل بود و خداوند بر پیامبر(ص) فرمان داد که بیش از آن تعداد با کسی دیگر ازدواج نکند و هیچ کدام از آنها را با طلاق و ازدواج مجدد تبدیل نکند.
اسلام با توجه به رسالت درخشان خویش علاقه و پیوند نهانی و نفاق و دورویی و فرار از مسئولیت را دوست ندارد؛ همانگونه که با نیرنگ و فریب در روابط فیما بین زن و شوهر دشمنی میورزد و همیشه روابط و پیوندهای آشکار و صریح را انتخاب میکند؛ همانگونه که تحمل کامل مسئولیت خانوادگی را از جانب مرد برمیگزیند. چون صراحت همگام است با شجاعت و اقدام، درحالیکه پیوندهای سری، غیرقانونی و غیر مشروع، ترس و بیادبی و فرار از مسئولیت را در پی دارد.
تعدّد زوجات یا دوستِ زنْ داشتن:
در واقع تعدّد زوجات موجود است، چه مانعان آن بخواهند چه نخواهند. ولی اسماء و اشکال آن مختلف است. گاهی به صورت دوست و رفیقه و گاهی به صورت منشی و گاهی به صورت فاحشه و از این قبیل، حتی در کشورهایی که فریاد دشمنی با آن را سر میدهند، این مسائل وجود دارد. بدون گوش دادن بدانان که به دروغ برای کرامت زن که مورد اهانت قرارگرفته است، ناله و سوزه سر میدهند. به هر حال این مسأله پاسخ به ندای فطرت و مقتضیات و ضرورتهای اجتماعی است.
توجیهاتی برای تعدّد زوجات:
1) زیاد بودن تعداد زنان از تعداد مردان در اوضاع عادی که در بعضی جاها همچون شمال اروپا این حالت وجود دارد. مرحوم دکتر مصطفی سباعی[9] به نقل از یک پزشک در یکی از بیمارستانهای«هلسینکی» پایتخت فنلاند، میگوید: از بین 4یا 3 کودک که متولد میشوند، یکی پسر و بقیه دخترند.
پس در این حالت تعدّد زوجات امری واجب، اخلاقی و اجتماعی است که جایگزینی دیگر برای آن نمیتوان یافت، مگر آنکه زنان باقیمانده از راههای نادرست دست به اغوای مردان و جدا کردنشان از زنان خویش بزنند و یا اینکه از شوهر و فرزند بینصیب و محروم باقی بمانند که هیچ عاقلی این را نمیپذیرد. و یا باید به فحشا و گمراهی کشیده شوند که نتایج زیر را به بار میآورد:
الف) کثرت بیماریهای نهانی و کشنده که تنها اختصاص به زناکاران ندارد، بلکه به نسلهای بعدی و دیگران نیز سرایت میکند، مانند: بیماریهای واگیر و خطرناک سفلیس، سوزاک، ایدز و غیره....
ب) فرزندان نامشروع و آوارگی و فضایع و گسترش رذایل و جرایم فراوان خواهند شد، تا جایی که در سال1962 در سوئد به نسبت یک نهم و در دانمارک به یک دوازدهم رسیده بود. و همین امر عقلای غرب را بیدار ساخته است تا چارهاندیشی کنند.
2) زیاد بودن تعداد زنان نسبت به مردان پس از جنگها، چنانکه پس از دو جنگ جهانی این امر در اروپا حاصل شد و میلیونها جوان را در کام خود فرو برد. در آنجا هم تعدّد زوجات، بهترین گزینه و از جمله ضروریات اجتماعی است، تا جایی که این ضرورت «هربرت اسپنسر» فیلسوف انگلیسی مخالف تعدّد زوجات را بر آن داشت که بگوید: «هرگاه دو امت و ملت که در جمیع وسائل زندگی مساوی هستند با هم بجنگند، یکی از آن دو ملت برای زاد و ولد از همه زنانش استفاده نکند نمیتواند در برابر دشمنش که برای زاد و ولد از همه زنانش استفاده میکند، مقاومت نماید در نتیجه آن ملتی که به تکهمسری اکتفا میکند، در برابر آن ملت که نظام چندهمسری دارد، نابود میشود».
3) وقتی زن عقیم باشد و فرزندی به دنیا نیاورد و مرد به داشتن فرزند دلبستگی داشته باشد. در این صورت چاره چیست؟ یا باید او را طلاق دهد و زنی دیگر اختیار کند که این نیز به ضرر زن اول است یا اینکه او را با گرامیداشت کامل باقی گزارد و زن دیگر را برای بهدنیا آوردن فرزند برگزیند، کدامیک از این موارد بر اساس مروت و اخلاق است؟ کدامین زن نازا به این امر راضی نمیشود؟
4) وقتی که زن دچار بیماری میشود که مرد نتواند معاشرتی عادی داشته باشد، چاره چیست؟ آیا او را طلاق دهد؟ و یا همسر دیگر برگزیند؟ کدامیک گرامیداشت بیشتری برای زن بیمار به همراه دارد؟ و چه کسی زن دوم را مجبور کرده است که حتماً به این ازدواج تن دردهد؟
5) وقتی مرد از قدرت جنسی بالاتری برخوردار باشد و نتواند به یک زن اکتفا کند، حال به هر دلیلی اعم از پیر بودن زن، کثرت ایام حیض، حامله بودن، نفاس و یا بیماری باشد. شکی نیست که صبر کردن بهتراست ولی کسی که نمیتواند صبر کند آیا زنا را برای او مباح گردانیم یا ازدواج دوباره را؟ بیتردید الگوی دوم مناسبترین راهحل است که اسلام به آن رأی داده است؛ « وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»[10] اسلام همگام با منطق خاص خود و همگام با طبیعت بشری و اهداف مطلوب ازدواج، این مشکل را حل کرده است.
الف) همگامی با منطق خاص خود که زنا را حرام کرده و برای مرتکبان آن، شدیدترین مجازات را قائل شده است، پس نمیشود که راه شرعی و قانونی برای آن نگذارد و از یک طرف استفاده جنسی را حرام کند و از جهت دیگر هم مردم را به سوی آن سوق دهد.
ب) همگامی شریعت با فطرت بشری: در حقیقت محروم کردن زنی از ازدواج، یعنی کشتن مؤنث بودن و یا بیشوهری و بیوگی و یا آلوده کردن شرافت و کرامت وی با ننگ و عار روابط نامشروع.
ج) همگامی شریعت با هدف مطلوب ازدواج: باید دانست که ضرورتهای تعدّد زوجات، از جمله نیازهای اجتماعی و غالباً انسانی هستند و مادام که برپایی جامعه قوی و سالم از جمله اهداف خانواده در اسلام است.
پس حل مشکل این جامعه مورد نظر انگیزه ضرورت قرار دادن تعدّد زوجات است، چون اگر در شرایط خاص تعدّد زوجات مباح نباشد، جز زنا و فسق و فجور چیزی جای آن را نمیگیرد.
در واقع هوشمند کسی است که از نتایج و فهم دیگران پند گیرد نه اینکه تجربه دیگران را دوباره تجربه کند. آزموده را آزمودن خطاست.
در پی تحقیقاتی که انجام شد برای پربارتر کردن تحقیق به مرکز مشاورهای[11] مراجعه کردیم تا با توجه به مسائل موجود در جامعه، اطلاعاتی را در اختیار شما قرار دهیم، سؤالاتی که از کارشناس امور خانواده پرسیدیم به صورت زیر میباشد:
سؤال نخست: آیا میتوانید در مورد تعدّد زوجات و دلایل آن در جامعه، اطلاعاتی به ما بدهید؟
- مسئله تعدّد زوجات که در جامعه بسیار مورد توجه است دارای دلایل متعدّدی است و افراد و خانوادههایی که با مسأله تعدّد زوجات ارتباط دارند در دو دسته جای میگیرند:
الف: دستهای از این افراد کسانی هستند که خارج از مسائل خانواده و بدون توجه به خوب یا بد بودن همسرش یا بدون توجه به ظاهر خوب یا بد همسرش ذاتاً انسانی است که نمیتواند چشم خود را از نگاه به نامحرم بردارد و میل به ازدواج مجدّد در درون او وجود دارد و هر روز بیشتر و بیشتر در درون او اوج میگیرد و هیچ عاملی نمیتواند او را از کار خود باز دارد.
ب: دسته دوّم خانوادههایی هستند که مشکلات درون زندگی آنها گاهی دوطرفه و گاهی یکجانبه میباشد. در بعضی از موارد نمیتوانند مشکل را به یکی از طرفین ربط داد بلکه مشکل آنها ناشی از نبودن تفاهم در میانشان میباشد.
از دیدگاه مردان هیچ مردی بدون دلیل بر ازدواج دوّم اصرار ندارد و زمانی که زن جوابگوی نیازهای جسمی و روحی او باشد، هرگز برای ازدواج دوّم قدم بر نمیدارد، اما همانگونه که گفتیم این دیدگاه کاملاً مردانه است و در واقع چنین نیست، زیرا در بیشتر از 80درصد موارد اگر مشکل وجود داشته باشد، مرد چندان در برطرف کردن مشکل خود و خانوادهی خود سعی و تلاش نمینماید.
در بعضی موارد میتوان گفت که بیشترین درصد مشکلات از طرف خانمها میباشد و رفتارهای او مناسب خانواده نمیباشد و حتی بعد از فهمیدن مشکل در برطرف کردن آن سعی نمیکنند و با لجاجت و پافشاری باعث نابسامانی بیشتری در خانواده خود میشوند ودر نتیجه مشکلات آنها به جایی میرسد که نتیجه آن ازدواج دوّم مرد و به هم زدن بنیان خانواده اوّل است.
سؤال دوّم: نظر شما به عنوان یک مشاور خانواده، جهت برطرف کردن این مشکلات چیست و از چه راهی میتوان با آن مقابله کرد؟
- واقعیت این است که در دین مبین اسلام تعدّد زوجات رخصتی برای مردان است که گاهی اشتباهاً از آن برداشت میشود، اما در اسلام اصل بر تکهمسری است و اگر این مورد جوابگو نبود رخصت داده شده که ازدواج بعدی صورت گیرد و حتی شرط آن هم رعایت مساوات در بین همسران میباشد. اما تنها راه این است که زن و مرد با دید منطقی به زندگی نگاه کنند و حتی گاهی خود را به جای همدیگر قرار داده تا حس طرف مقابلش را درک کنند و سپس در برطرف کردن مشکل خود بر آیند، حقیقت این است که در موارد تعدّد زوجات فقط ناشی از لجاجت و پافشاری بیمورد طرفین بر موضوعات بیپایه و اساس میباشد که گاهی با یک گذشت میتوان آن را حل کرد.
وَآخِرُ دَعْوَانا أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ