امنه خانم در وفات پدر پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم)
به این اشعار پدر پیامبر و پیامبر را وصف می کرد
موالی. یا موالی.یا موالی رسول الله . یا بدر اللیالی
چرخ گردون چرا با من کار را کردی تو دنیا
از یار و همدم خودم جدام کردی
در این دنیا به عبدالله دلخوشی داشتم
زیباییش را از پیش چشمانم گرفت
موالی یا موالی یا موالی
رسول الله یا بدر اللیالی
اگر زیباییش پنهان است اما به معنا
برای من مونس فکر و خیال است
جوانی بی مراد بود چرا این قدر زود
رفتی از میان دوستان و اشنایان
موالی یا موالی یا موالی
رسول الله یا بدر اللیالی
در دنیا اگر چه از هم جدا بودیم
در بهشت خدایا ما را به هم برسان دوباره
قد بلندش میوه پر بهر بود
زندگی و دنیایی من لود زیبایش
موالی یا موالی یا موالی
رسول الله یا بدر اللیالی
دو تا ابرو و چشمان مستش غم را از میان می برد
تنهام گذاشت در خونه خشک و خالی
اگر رفتی از پیشم روح و روانم
من رو سوزاندی از دوریت مثل زغال
موالی یا موالی یا موالی
رسول لله یا بدر اللیالی
محتاج و بی کسم از دوری تو جگر شوخته
زندگی و عمر شیرین تبدیل شد به تلخی
شب و روز را به خاطر زیبای و جمالت
شب و روز به یا زیباییت
دل و زندگیم مثل نی ناله سر می دهد
موالی یا موالی یا موالی
رسول الله یا بدر اللیالی
گریه و نالی از دوریت
یتیم مانده دوست زیبایت
هنوز کم بود زیبایی ماه درخشان در مقابلت
بی پدر چه زندگی و حالی داشته باشم
موالی یا موالی یا موالی
رسول الله یا بدر اللیالی
بمیرم برات ای پدر محمد
بعد از تو من عمر و زندگی را چکار کنم
از دوری تو نموند عبدالمطلب
دل من چطور نسوزه به حالش
موالی یا موالی یا موالی
رسول الله یا بدر اللیالی
چراغ گوشه دل پروردگا
هدایت دهنده مردم
خدا فرمود منم حق دار و غم خوار
منم ترتیب دهنده عقل و کمال
موالی یا موالی یا موالی
رسول الله یا بدر اللیالی