پل تاریخی قلاتاسیان (پردی مێژویی قهڵاتاسیان)
پیش گفتار
پل طاقی است روی رودخانه، دره، یا هر نوع گذرگاهی که رفتوآمد را ممکن میسازد. امروزه در مبحث مدیریت شهری، پل را سازهای برای عبور از موانع فیزیکی قلمداد میکنند تا ضمن استفاده از فضا بتواند عبور و مرور و دسترسی به اماکن را تسهیل کند. واژهی پل که در پهلوی به صورت (Puhl) آمده، در زبان فارسی به صورت پول نیز به کار رفته است. ساخت پلهای سنگی به دوران قبل از رومیها برمیگردد که در خاورمیانه و چین پلهای زیادی به این شکل برپا شده است. در ایران نیز ساختن پلهای کوچک و بزرگ از زمانهای بسیار قدیم رواج داشته و پلهایی نظیر سی و سه پل، پل خواجو و پل کرخه بیش از 400سال قدمت دارند. در زبان عربی واژههای جِسر و قنطره به معنای پل است؛ با اینکه لغتشناسان عرب این دو واژه را به یک معنا گرفتهاند، در عین حال تفاوتهایی هم میان آنها گذاشتهاند و قنطره را به معنای پل سنگی یا آجری )قوسدار) گرفتهاند.
اهمیت مسأله
از آنجا که پایداری هر ملت و کشوری تا حد زیادی در گرو حفظ تاریخ و فرهنگ نیاکان میباشد که نحوهی معماری هم جزو این دو دسته قرار میگیرد و چون پلسازی هم معماری خاص خود را دارا میباشد پرداختن به این موضوع، منطقی و بلکه الزامی است.
در مورد این پل تحقیقات چندانی به عمل نیامده است و تنها به اندازهی آن، تعداد ستونهایش و نحوهی قرارگیری آن اشاره شده است که در آن هم ابهام وجود دارد و چندین روایت از آن به چشم میخورد که آنها هم در تناقض همدیگر هستند و حتی اسم مکانها را هم اشتباهی ذکر کردهاند.
1. متأسفانه اکثر افراد حتی نامها را ترجمه میکنند، مثلاً «قهڵاتاسیان» را قلعه تاسیان گویند. هرچند از لحاظ ترجمه درست ترجمه شده ولی اشتباهی ادبی است.
عکس 1 (نمای غربی پل)
روایت اول:
منبع: سازمان میراث فرهنگی
این پل در مسیر جادهی پیرانشهر به سردشت و در مسیر فرعی روستای «ببیآوا» به سپیدار قرار گرفته است. این پل در شهرستان سردشت بر سر راه قدیمی «سیرآباد» به مهاباد در قسمت شمالی رودخانه زاب کوچک ساخته شده است. نام این پل از نام قلعهای بنام قلعه «تاسیان» که مربوط به دورهی ساسانی میباشد و بقایای آن هنوز هم در قسمت شمالی این پل و به فاصلهی کمی از آن قرار گرفته مشتق شده است. تاریخ ساخت بنا (پل) احتمالاً مربوط به دوران قبل از اسلام میباشد. طول پل 55متر و عرض آن در قسمت پایین 10متر و در قسمت فوقانی 5/4متر و ارتفاع آن 10متر است
این اثر در تاریخ ۲۰آذر ۱۳۷۹ با شمارهی ثبت ۲۹۲۲بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
روایت دوم:
منبع: سایتهای بدون منابع مستند
یکی از پلهای موجود بر رودخانهی زاب صغیر پل «قهڵاتاسیان» است که به مرور زمان و همچنین بالا آمدن آب موجب تخریب لایههای سست سطحی آن شده است. طول پل شمالی-جنوبی است و در حقیقت به استثنای یکی از ستونهای شمالی سنگچینی که ملات آن تقریباً از پایه شروع شده بقیه ستونها را سنگهای طبیعی طرفین پل که ناشی از شیب تند کوهستانی و آخرین دامنهی آن است با سه ستون سنگی نیمه تمام طبیعی که هر کدام با سنگچینی محکم پایههای اصلی پل را تشکیل میدهند، ساخته شده است. این پل بر سر راه قدیمی «میرآباد» به مهاباد در قسمت شمالی رودخانه زاب کوچک بنا شده است. نزدیکترین روستا به پل «قهڵاتاسیان» از سمت غربی روستاهای نبیآوا و موسالان است. احتمالاً این پل در اواسط قرن سیزدهم هجری شمسی و به دستور شیخ مولانا از مریدان شیخ یوسفالدین برهان بنا شده باشد و به گفتهای به پل مولانا نیز شهرت دارد.
روایت سوم:
منبع: سایتهای بدون منابع مستند
این اثر در تاریخ ۲۰آذر۱۳۷۹ با شمارهی ثبت۲۹۲۲ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. صخرهای بودن بستر رودخانه و وجود صخرههای طبیعی مانع از انجام عملیات پیسازی در این پل شده است و پایهها را بدون پیسازی مستقیم روی صخرهها سوار کردهاند. طول پل تقریباً شمالی-جنوبی است و دارای 5پایه و طول آن 50متر است که به استثنای یکی از پایهها (ستونها) که از لاشهی سنگ و ملات ساروج است بقیهی ستونها را سنگهای طبیعی رودخانه تشکیل میدهند. سطح گذر پل که جدیداً ساخته شده است از آهن و چوب میباشد (تعویض عناصر سازهای) و همچنین تعویض مصالح و ملات به کار رفته در ساختمان پل با سیمان از جمله تغییرات ایجاد شده در این پل میباشد.
نقد و بررسی
با توجه به روایتهای بالا مشخص میگردد که تحقیقی تخصصی و آکادمیک بر روی آن صورت نگرفته است، افراد به حساب نویسنده فقط متن همدیگر را کپی میکنند تا جایی که متن را هم نخواندهاند یا اینکه اصلاً آشنایی به منطقه و پل ندارند وگرنه چرا باید روستای «نهبیاوا» را ببیاوا، میراوێ (میراباد) را سیرآباد یا امیرآباد ذکر کنند؟!!! برخی آن را 5 و برخی سه یا چهار پایه، یا اینکه طولش را 55 یا 50متر نگاشتهاند! که براساس اصول علم منطق اگر هر دوتا هم اشتباه نباشند به یقین یکی از آنها نادرست خواهد بود.
درست آن بود که برای هر گفتهی خویش دلیلی میآوردند. برای آنکه بر ما (من) هم خرده نگیرند با ذکر دلیل به موضوع میپردازیم.
براساس تقسیمات کشوری، شهرستان سردشت جزو استان آذربایجان غربی میباشد و این پل در این شهرستان قرار دارد تا اینجا اختلافی وجود ندارد؛ اما اینکه میگویند که این پل در روستای «قهڵاتاسیان» وجود دارد و نزدیکترین روستا به این پل، همین روستا میباشد جای سؤال است، شاید دلیل آنها این است که به همین نام خوانده میشود؛ اما از آنجا که نگارنده، متولد و ساکن روستای «اشخل» میباشم و این روستا هم، همجوار با روستای «قهڵاتاسیان»، «سپیداره» و پل میباشد آشنایی و آگاهی کاملی از منطقه دارم و صدها بار از این پل گذشتهام، با این توصیف من بر این باورم که این پل در خاک و مرتع روستای سپیداره واقع و فاصلهی آن با این روستا از همهی روستاها کمتر است. عکسهایی که از گوگل مپ گرفتم مؤید این حرف میباشد.
نقطه اختلاف دوم مربوط به تعداد ستونها و طول بنا میباشد که اختلاف بر سر تعداد ستون پل برای نگارنده جای تعجب است؛ مگر اینکه معیار انتخاب ستونهای پل با هم متفاوت باشد همانطور که در عکس3 میبینیم سه ستون کامل در زیر پل قرار دارد که دو تای آنها طبیعی و سنگ میباشند که ارتفاع کمی نیز به صورت دستی به آنها اضافه شده است ولی یکی از ستونها از بن، دست ساخت میباشد و در طرفین پل ستونی وجود ندارد؛ زیرا که بر روی صخرههایی قرار دارند که طرفین رود قرار گرفته و ستون به حساب نمیآیند مگر آنکه آن قسمت اضافه روی آنها که برای همترازی اضافه شدهاند را ستون در نظر گرفته باشند.
ابهام ذکر شده دیگر مربوط به جهت جغرافیایی پل میباشد که جهت آنرا شمالی جنوبی ذکر کردهاند؛ اما با استناد به عکس ماهوارهای شماره2 (طرف بالای عکس طبق نشانهگر سمت راست رو به شمال میباشد) جهت پل شمال شرقی-جنوب غربی میباشد.
نکتهی بعدی در مورد شبهات اندازهگیری میباشد که دو مورد ذکر شده ولی با استناد به عکسهای ماهوارهای و اندازهگیریهای نسبتاً دقیق آن، طول پل با هیچکدام از دو مورد ذکر شده تطابق ندارد ولی متأسفانه با توجه به دور افتاده بودن مکان مورد ارزیابی دقیق ماهوارهای قرار نگرفته ولی همین ارزیابیهای نسبتاً دقیق نیز که با سرعت پایین اینترنت، کمی مورد نقص قرار خواهد گرفت اندازه نزدیک به 52متر را نشان میدهد و تعداد سانتیمترهای اضافه یا کم آن به دست نیامد ولی حداقل این را اثبات میکند که اندازههای ذکر شدهی قبل حدوداً 2تا 3متر اختلاف دارند.
مسألهی بعدی قدمت آن میباشد که مورد اختلاف است که برخی آنرا به دوران قاجار و برخی آنرا متعلق به حکومت ساسانیان میدانند:
با توجه به شواهد نقلی و تاریخی اثبات مینماییم که این پل حداقل به دوران قاجار میباشد:
اسناد مکتوب هم در دسترس است که سرتیپ حسن خان مقدم و یاور قویدل در سال 1308 با افراد نظامیشان از روی پل گذشتهاند که فریدون حکیمزاده در کتاب سردشت در آینهی اسناد تاریخی بدان پرداخته است.
حال به شواهد نقلی میپردازیم:
ابراهیم صدیقه (ابراهیمی حمدی شیخه) به نقل از دایی پدرشان به نام رسول شیخه که گفتهاند: خود نیز در ساخت یا تعمیر پل دست داشتهاند، ولی از طرف آقای رسول شیخه به درستی ذکر نشده است که آیا در ساخت آن یا در تعمیر آن کمک کرده است و نزدیک به 20سال قبل در سن نامعلوم بالای 100سالگی فوت کردهاند. همچنین آقای رسول شیخه که در جنگ با روسها نیز شرکت کرده است ذکر کردهاند که در زمان حمله روس از این پل برای عبور و مرور سربازان استفاده شده است و با توجه به اینکه این حمله در سال1915 شروع شده، قدمت بالای صد سال آن با توجه به شواهد نقلی اثبات شده است ولی هنوز نمیدانیم که رسول شیخه برای ساخت یا تعمیر آن شرکت داشته است پس به اسناد و شواهد دیگر رجوع خواهیم کرد.
حال نیز به سند نقلی دوم میپردازیم که در رابطه با رویداد واقعی و تراژدی مکتوب شور محمود (شۆر مهحمود) و مرزینگان که در روستای قلاتاسیان روی داده راوی نقل میکند، بر روی رودخانه پل قرار داشته و همچنین نقل میکند که این دو عاشق و معشوق از روی پل خود را درون رودخانه انداختهاند، نکته جالب اینکه این داستان واقعیست و دلیل آن هم اینکه راوی ذکر میکند نفری به نام احمد گوزل امور پُلبانی و مراقبت از آن را به عهده داشته است که نوادگان آن شخص هنوز زنده و در معیت هستند البته پدربزرگ پدرشان به این ترتیب بوده است.
احمد گوزل حاج عبدالله محمد قادر عبدالله احمدی
که با تخمین هر نسل = 20سال و با توجه به سن 60سالهی عبدالله احمدی متوجه میشویم که این رویداد تقریباً در 120الی 140سال قبل به وقوع پیوسته پس نتیجه میگیریم که قدمت پل بالای 120سال میباشد؛ اما نسبت دادن قدمت پل به دوران ساسانیان تحقیقات بیشتری میطلبد؛ اما با توجه به آنکه منطقه مذکور (قهڵاتاسیان) باستانی میباشد و چون توپوگرافی خاص محلی که پل بر روی آن قرار گرفته (دو ستون طبیعی سنگی + دو طرف به عنوان ستون) مهیاترین محل برای ساختن پل میباشد، لذا میتوان ادعا کرد که این بازماندهی آن زمان است، ولی نمیتوان با قدرت اثبات کرد.
حالا به اجزای تشکیلدهندهی آن میپردازیم که در بالا از ملات ساروج نامبرده شده است.
حال به تعریف ساروج و کابرد آن میپردازیم:
ساروج مخلوطی است از آهک و خاکستر و یا پشم و مو و استخوان حیوان است که با گل و آب مخلوط میکنند و بعد از اینکه خشک شد آن را در کورهی آتشین میسوزانند تا اینکه به ساروج تبدیل شود، سپس آن را خُرد میکنند. با کوبیدن پتک و یا اینکه با سنگ آسیاب آن را کاملاً خرد میکنند و خاکستر که در آب بهمرور جذب ایندریدکربنیک میشود و آهک آن بهصورت سنگ آهک که محکم و پایدار است درمیآید. در دروان گذشته ساروج از اهمیت خاصی برخوردار بوده و جهت ساختن حوض، آب انبار، گرمابه و بنای خانه و سد کاربرد داشته است.
یکی از معایب اصلی ساروج خاصیت کاهش حجم آن میباشد که با توجه به کاربرد ساروج در امر پوشش، این خاصیت باعث ترک خوردگی در سطح و در نتیجه ایجاد اختلال در نقش اصلی آن یعنی نفوذناپذیر کردن سطح میشود.
برای کاهش اثرات این خاصیت مخرب، در گذشته از الیاف طبیعی که شامل الیاف گیاهی مانند لوئی که از نوعی نی بدست میآمده و همچنین الیاف حیوانی مانند پشم بز و شتر و یا گاهی موی سر انسان، استفاده میشده است. امروزه میتوان از الیاف مصنوعی مانند الیاف پلیمری، فلزی و یا شیشهای بجای الیاف مصنوعی استفاده کرد.
در بعضی مواقع که مواد اصلی تشکیلدهندهی ساروج کمیاب بوده و یا گاهی برای بدست آوردن ساروجهایی با خاصیتهای مختلف از ماسهی ریزدانه استفاده میشده است؛ ولی این ماسه کارایی ملات را پایین میآورده که برای جبران آن از خاکرس استفاده میشود.
به روایتهای ذکر شده ابراهیم صدیقه و چند نفر دیگر به نقل از گذشتگان دربارهی مواد و مصالح سازنده پل میپردازیم:
آنها روایت کردهاند که سنگها را در تنگهای بین روستای سپیداره و قلاتاسیان به شکل مکعب در میآوردند و دست به دست از آنجا (به دلیل کثرت کارگران داوطلب منطقه) به محل پل انتقال میدادند همچنین در این محل حیوانات اهدایی مردمی زیادی ذبح شده که گوشت آن صرف تغذیهی کارگران و پشم و موی آن با آهک و چند مادهی دیگر مخلوط کرده که نام آن را «شورباوریژ» گذاشتهاند و مخلوط حاصله تبدیل به ملات پل میشد با این توصیف و تعریف ساروج و رنگ ملات به کار رفته در پل، درمیابیم که مخلوط شورباوریژ همان ساروج میباشد و در نتیجه ملات پل را ساروج تشکیل داده است.
امور سرپرستی پل را نیز شخص نیکوکاری به نام شیخ مولانا صادق عهدهدار بوده است.
راویان همچنین نقل میکنند که روگذر از تیر چوبی و چپر درست شده است که عکس4 گواه بر این مسأله میباشد که چند بار با بالا آمدن آب از بین رفته و توسط مردم منطقه تعمیر شده است تا اینکه در اوایل دههی شصت (به احتمال زیاد سال64) شخص نیکوکاری به نام حاج شفیع اهل روستای «گردهشینان» از توابع شهرستان پیرانشهر روگذر آن را با تیرآهن و ورقهای فلزی مستحکم کرد.
منابع
1.سردشت در آیینه اسناد تاریخی/فریدون حکیم زاده
2. سازمان میراث فرهنگی
3.راویان: